سفارش تبلیغ
صبا ویژن

س

ما که به لطف خدا، عزاداری را از نیاکان خود در سایه مکتب اسلام و سیره پیامبر اکرم و اهل بیتش فراگرفته‌ایم، لازم است این سنت حسنه را به نسل خود با منطق و آثار و برکات آن منتقل کنیم.

خداوند در سوره «کوّرت» با یک آهنگ استثنایی می‌پرسد: آن گاه که آفتاب تابان تاریک شود و ستارگان تیره شوند و کوهها به حرکت درآیند و ... پرسیده شود که دختران زنده به گور به کدامین گناه کشته شدند؟ ناگفته پیداست که مشرکین دختران خود را زنده به گور می‌کردند. ولی چون این دختران مظلوم بودند، خداوند به حمایت آنان برخاسته. (این بود نمونه حمایت از مظلوم، هرچند مسلمان نباشد).

و اما حمایت از مظلومان مؤمن. در سوره «بروج» می‌خوانیم مرده باد اصحاب اخدود که با ریختن مؤمن به دره‌ای و سوزاندن آنان، بیننده این جنایت خود بودند، حال آن که تنها گناه آنان ایمان به خدای عزیزِ حمید بود؛ بنابراین گفتن مرگ بر ظالم، یک سنت قرآنی است.

و اما سیره نبوی. پس از آن که هفتاد و دو نفر از یاران پیامبر در احد کشته و در خانه‌ها عزاداری بپا شد، پیامبر اکرم پرسید: چرا برای حضرت حمزه که سید شهدا بود، عزاداری نمی‌شود؟! معلوم می‌شود عزاداری برای شهید مورد توجه است و همچنین همین که جعفر طیار در جنگ شهید شد، پیامبر دستور داد برای آل جعفر غذا تهیه کنید. از این نیز معلوم می‌شود، تغذیه عزاداران و داغداران یک سفارش نبوی است.

تجلیل بزرگان در قرآن

عزاداری و بیان فضائل اهل بیت، نمونه‌ای از یاد نیکی است که خدا به پیغمبرش می‌فرماید و رفعنا لک ذکرک.

توجه دلها به اهل بیت، نمونه‌ای از دعای ابراهیم است که از خدا خواست خدایا، دلهای مردم را به سوی خاندانش سوق دهد. (فاجعل افئدة من الناس تهوی الیهم) عشق به اهل بیت مصداق روشن وعده‌ای است که خداوند به مؤمنین داده که «سیجعل لهم الرحمن ودّا»

در مراسم عزاداری و نقل فضائل مطالبی را به خوبی درک می‌کنیم:

به خوبی می‌فهمیم که چگونه فرجام نیک برای متقین است. (و العاقبة لاهل التقوی)
به خوبی می‌فهمیم که چگونه نقشه‌های شیطانی ضعیف است و چگونه نقشه بنی‌امیه نقش بر آب شد. (ان کید الشیطان کان ضعیفا)
به خوبی می‌فهمیم که چگونه خداوند حق را بر سر باطل کوبید و آن را دمغ کرد. (بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه)
به خوبی می‌فهمیم که چگونه خواستند نور خدا را خاموش کنند، ولی خدا هر روز آن را برافروخته‌تر می‌کند. (یریدون ان یطفئوا نورالله بافواههم)

بنا به روایات، در تاریخ انبیاء و پیامبر اسلام و اهل بیت، همه آنان برای امام حسین اقامه عزاداری می‌کردند. البته اقامه عزاداری خواندن تاریخ کربلا در منزل نیست. بلکه مثل برپایی نماز، نیاز به یک توجه و عنایت و حرکت و حماسه دارد.

امروز دشمنان ما اقرار می‌کنند که ما حریف شیعیان نمی‌شویم، زیرا آنان دو بال قوی دارند؛ بال سرخ که عاشوراست و بال سبز که انتظار حضرت مهدی است. آنان از شهادت نمی‌ترسند. از محاصره نظامی، اقتصادی، تبلیغاتی، شهادت، اسارت نمی‌ترسند. چون رهبرشان امام حسین آن گونه در محاصره اقتصادی قرار گرفت که آب خوردن برای اطفال نداشت و آنگونه در محاصره نظامی قرار گرفت که هفتاد و دو نفر میان سی هزار دشمن قرار گرفتند و آنگونه در میان هیاهوی مخالفان قرار گرفت که هنگام سخن گفتن امام با هیاهو، جلوی شنیدن مردم را گرفتند؛ اما شهادت و اسارت را پذیرفت و زیر بار زور نرفت. الگوی شیعیان چنین فردی است.

از سوی دیگر، اینها به کمتر از رهبر معصوم و عدالت عمومی روی کره زمین با هیچ فردی قانع نمی‌شوند و هیچ حکومتی با هیچ شیوه‌ای اینان را راضی نمی‌کند و اینان همچنان در انتظار آن رهبر غایب هستند و ارادتی که به علما و مراجع دارند، به دلیل آن است که این افراد را نایب آن سرور می‌دانند.

عزاداری هماهنگی با انبیا و اهل بیت و همنوایی با حضرت مهدی است. امام صادق ـ علیه السلام ـ به شاعری فرمود: شنیده‌ام مرثیه می‌خوانی؟ گفت: بله. فرمود: بخوان. امام آنگونه با صدای بلند گریه کرد که از کوچه صدای حضرت شنیده می‌شد.
عزاداری هماهنگی با فرشتگان و بهشتیان است. امام زمان ـ علیه السلام ـ می‌فرماید: ای حسین، عزاداری تو در اعلی علیین اقامه شده و حتی حورالعین در عزاداری تو به صورت خود سیلی می‌زنند. (و لطمت علیک الحورالعین)
عزاداری نوعی بیعت با امام از راه دور و از طریق احساسات است.
عزاداری ارعاب ستمگران و اعلام حمایت از مظلومان است.
عزاداری، نشان دادن الگو به همه اقشار است. به نوجوان می‌گوید از حضرت قاسم (پسر سیزده ساله امام حسن مجتبی که در کربلا بود) یاد گیرید که اگر بناست رهبر مردم، جنایتکاری مثل یزید باشد، مرگ از عسل شیرین‌تر است. به جوان می‌گوید از علی اکبر یاد گیرید که به پدر خود گفت اگر راه ما حق است، هیچ باکی نیست.
عزاداری یعنی مخالفت و حذف همه سیاست‌های انحرافی.
عزاداری یعنی زنده نگاه داشتن خاطرات فداکاران. (بر همه افرادی که توان دارند، حج واجب شده و بخشی از اعمال حج، زنده نگاه داشتن خاطرات ابراهیم و اسماعیل و هاجر است. زائران خانه خدا در صفا و مروه شبیه‌سازی می‌کنند و همچون هاجر با هیجان می‌دوند، تا آن خاطره زنده بماند و ما همان گونه که از پدر و پسر و همسر در مکه تجلیل می‌کنیم، باید از امام حسین و فرزندان و اصحاب و زینب کبری و خاندان او نیز تجلیل کنیم.)

شاید اگر بگوییم تجلیل ما در کربلا باید بیش از مکه باشد، سخنی گزاف نگفته‌ایم، زیرا در مکه ابراهیم و اسماعیل آماده گذشت از جان شدند. ولی قتلی صورت نگرفت؛ اما در کربلا علاوه بر قتل، قطعه قطعه شدند. در مکه چند ساعتی برای کودک آنجا (اسماعیل) آب نبود، ولی بعد آب زمزم از زمین جوشید. ولی در کربلا آب نجوشید؛ بنابراین تجلیل فداکاران که در مراسم حج آمده، بزرگداشت فداکاری آنان است.

عزاداری یعنی اجتماع، تعهد، غیرت، حرکت هدفمند.
عزاداری یعنی وحدت ملی (ترک و فارس، عرب و عجم، زن و مرد با هر نوع لهجه و آداب و رسوم)
عزاداری یعنی یک بسیج ده‌ها میلیونی همراه با سوز بدون اجبار و بدون چشم‌داشت؛ عاشقانه و هر سال.
عزاداری یعنی صبر و مقاومت را ببین و یاد گیر.
عزاداری یعنی بلند نگاه داشتن پرچم مقاومت، مبارزه، مکتب، انقلاب، ایثار، اخلاص، شجاعت.
عزاداری یعنی یک کلاس عمومی تعلیم و تهذیب؛ رضاخان که مأمور محو اسلام بود، به فکر منع عزاداری افتاد.
عزاداری یعنی نگه داشتن قانون پیروزی خون بر شمشیر؛ همان چیزی که امروز در بیداری اسلامی کشورها دیده می‌شود.
عزاداری یعنی عالی‌ترین نوع تنفر از ظلم و ظالم.
عزاداری یعنی قساوت‌زدایی و تحریک عواطف و مظلوم‌یابی و ظالم‌کوبی.
عزاداری یعنی بزرگ داشتن شعائر.
عزاداری یعنی نفوذ در دل مردم دنیا، تا آنجا که گاندی می‌گوید: رهبر من امام حسین است، تا آنجا که در دانمارک که کاریکاتور پیغمبر را کشیدند، بزرگترین اجتماع روز عاشورا برای شیعیان در خیابان‌ها جلوه می‌کند.
عزاداری یعنی دعوت به حق و منطق، ولی در قالب احساسات و هنر.
عزاداری بستری برای میلیون‌ها سفر به شهر و روستا و در سایه آن صله رحم و بازدید از وطن و انواع کمک‌ها.
عزاداری بستری برای ده‌ها هزار هجرت روحانیون به دورترین نقاط دنیا و رساندن پیام اسلام.
(در سایه عزاداری است که در خیابان‌های نیویورک نماز جماعت برپا می‌شود)
عزاداری بستری برای رشد حماسه‌ها، اشعار و هنرها و ایثار به دیگران و بستری برای بذل جان و مال است.
عزاداری یعنی تعطیل کردن بازارها و خیابان‌ها و به فکر مظلوم افتادن و ظالم را محاکمه کردن.
عزاداری یعنی از جرقه‌ها جریان ساختن.
عزاداری یعنی خود را در آیینه کمال دیدن. امام از جان، مال، فرزند، وطن، همسر، مسکن، لباس، غذا، طفل، جوان، اصحاب و ... گذشت، فقط از دین نگذشت. ما چه کرده‌ایم؟
عزاداری یعنی محو طبقات؛ تاجر و فقیر، شهر و روستا، زن و مرد، کوچک و بزرگ، همه یکسو شدن.
در عزاداری می‌آموزیم که در سخت‌ترین شرایط از خدا راضی باشیم که امام حسین ـ علیه السلام ـ فرمود: «رضاً برضاک» و در سخت‌ترین شرایط به سراغ غیرخدا نرویم. که فرمود: «لا معبود سواک».
در عزاداری می‌آموزیم به ولایت الهی وفادار باشیم. هرچند دو دستمان قطع شود.
در عزاداری می‌آموزیم که له می‌شویم، ولی شکسته نمی‌شویم.
در عزاداری است که می‌شنویم درهای غیب به روی افراد باز می‌شود.
در عزاداری می‌آموزیم که بالاترین هدف، رضای ولی خدا و امام معصوم است.
در عزاداری می‌آموزیم اقامه نماز حتی به قیمت هر کلمه یک تیر.
در عزاداری می‌آموزیم آنچه مهم است، اراده است. سن مهم نیست. نوجوان باشد یا سالمند. (قاسم یا حبیب)
در عزاداری می‌آموزیم بالاترین سختیها افرادی را حتی از مستحبات دور نمی‌کند.
در عزاداری می‌آموزیم که چگونه مسلمان به خاطر پیروی از طاغوت و علاقه به دنیا از کفار بدتر می‌شود. (مسیحیان همین که دیدند پیامبر اسلام با دختر و فرزندش برای مباهله آمده، حیا کردند. ولی طرفداران بنی‌امیه با اینکه دیدند امام حسین با زن و بچه به کربلا آمده، حیا نکردند)
در عزاداری می‌آموزیم که چگونه انسان از گرگ درنده‌تر می‌شود و غرور و تکبر و ریاست، نااهلان را تا آنجا پیش می‌برد که چوب بر لب و دندانی می‌زند که از آن دعای عرفه صادر شده و پیغمبر آن را می‌بوسیدند.
در عزاداری می‌آموزیم که انسان وجود خطرناکی است که اگر خدا او را حفظ نکند، به جای معرفت و دوستی و پیروی اهل بیت که مزد رسالت است، اهل بیت را به نحو بی‌نظیری شهید می‌کنند و حتی از کشتن کودک و آتش زدن خیمه و ... نمی‌گذرد.
در عزاداری با مدیریت بحران آشنا می‌شویم، که امروز در دانشکده‌های مدیریت یک فصل مهمی را به خود اختصاص داده.
عزاداری یعنی بیدار کردن خفتگان، تعلیم جاهلان، به غیرت آوردن بی‌تفاوتان؛ هرچند به قیمت زیر سم اسب رفتن باشد.
از کربلا می‌آموزیم که حق‌الناس بر هر چیزی مقدم است. (امام حسین ـ علیه السلام « زمین کربلا را خرید، تا خونش در زمین مردم ریخته نشود و زایرانش در ملک مردم پا ننهند.)

در کربلا می‌آموزیم توجه به برده و آزاد یکسان است. (امام حسین هم سر علی اکبر را در بغل گرفت، هم سر غلام را)
از کربلا می‌آموزیم سر از بدن جدا می‌شود، ولی از قرآن جدا نمی‌شود. (سر امام بالای نی قرآن خواند.)
از کربلا می‌آموزیم که چگونه افرادی به خاطر جایزه و حکومت ری گول خوردند.

در عزاداری می‌آموزیم که باید کارهای خیر عمومی باشد. امام صادق فرمودند زنها هم در عزاداری شرکت کنند.
در عزاداری می‌آموزیم که احکام الهی باید همه جا پیاده شود.
عزاداری نماد بزرگی از تولی و تبری است.
در عزاداری می‌آموزیم که یک تیم هفتاد و دو نفری در نیم روز می‌توانند برای ابد الگو باشند.
در عزاداری می‌آموزیم می‌توان یک بسیج سریع، خالص برای اهداف بلند به راه انداخت.
عزاداری نیابت بردار نیست؛ یعنی نمی‌توان کسی به جای دیگری در مجلسی شرکت کند، بلکه خودش باید دل بدهد، دل بسوازند، اشک بریزد، خرجی بدهد، حرکت کند.
در عزاداری می‌آموزیم که باید از بازماندگان همدردی کنیم. این مسأله به قدری مهم است که حتی ریاکاری در آن جایز بوده و مستحب است خودتان را به صاحب عزا نشان دهید.

در پایان به چند نکته فقهی اشاره کنم:

1 ـ لب زدن به هر خاک حرام است، جز خاک کربلا.
2 ـ در حرم کربلا مثل خانه خود نماز را چهار رکتی می‌توان خواند؛ یعنی در آنجا احساس غربت نکن.
3 ـ به گفته روایات خاک کربلا رمز قبولی نماز است.
4 ـ خاک کربلا انیس مرده در قبر است.
5 ـ خاک کربلا رمز امان و بیمه کالاهای تجاری است.
6 ـ تسبیح خاک کربلا نشان وفاداری به شهدای کربلاست. همانگونه که طرفداران رنگ قرمز و آبی با همان پرچم و اتوبوس تظاهرات می‌کنند، شیعیان نیز با داشتن خاک کربلا وفاداری خود را اعلام می‌کنند که ما طرفدار تیمی هستیم که زیر بار زور نرفت و تسلیم طاغوت نشد.
7 ـ جالب آن است که دعایی که برای آب فرات آمده، همان دعایی است که برای آب زمزم است؛ «اللهم اجعله علماً نافعا و رزقاً واسعاً و شفاعاً من کل داء».
8 ـ با اینکه آب فرات پیش از شهادت بوده و اکنون این آب، آب زمان امام حسین نیست، اما به خاطر کوچکترین مناسبت باید در بستر زنده نگه داشتن کربلا مورد توجه قرار گیرد.
9 ـ با اینکه قبر مرده عادی را پس از متلاشی شدن بدن و یا سی سال می‌توان نبش کرد، ولی قبر شهید را حتی اگر یک سرباز ساده باشد، برای هیچ وقت نمی‌توان نبش کرد.
10 ـ وظیفه ما زنده نگه داشتن آثار و یادگارهای شهداست. همان گونه که امام صادق‌ـ علیه السلام‌ ـ پیراهن امیرالمؤمنین را که در آن شهید شده بود، نگاه داشته و گاهی به مهمانهای خود نشان می‌داد و امام سجاد فرمود: پیراهن پدرم را که در آن شهید شده و مادرم آن را بافته، به ما برگردانید.


نوشته شده در پنج شنبه 90/9/17ساعت 10:57 عصر توسط سینا امیری نظرات ( ) |

مکروا و مکر الله والله خیر الماکرین...

هواپیما

همانطور که با خبر شدیم،جدیدأ هواپیمای جاسوسی آمریکا در ایران سرنگون شده است و البته در حال حاضر اطلاعات زیادی از نوع هواپیما در اختیار نیست ولی ظاهرأ و این طور که معلوم است،افتخار بزرگی نصیب ایران و ایرانی های عزیز شده است که در حالی که کارشناسان غربی در حال بررسی موضوع و بهت به سر می برند!

به این دلیل که :«و ما رمیت اذ رمیت والکن الله رما»


نوشته شده در چهارشنبه 90/9/16ساعت 9:39 عصر توسط سینا امیری نظرات ( ) |

سلام.

 چند روز پیش توی تلوزیون خبرهایی از امام موسی صدر شنیدم..درسته که گرم لذتِ آشپزی بودم ولی این خبر خیلی لذیذتر از غذای من بود..

 imam musa

شهری که امام موسی در آن به روایتی زندانی بود به تصرف تقریبی انقلابیون در آمده بود و البته یکی از کسانی که در مرزداری لیبی کار می کردند،رو هم نشون داد که اعتراف کرد چند سال هر چه در مورد امام موسی گفته،چرت و پرت بوده..!

 

من خودم شاید تا اواخر زیاد امیدی به زنده بودن ایشان نداشتم ولی با شنیدن روایتی از آیت الله بهجت،به این جریان ایمان آوردم..

imam musa

به امید روزی که ذخیره ی خدا به وطن برگردند...انشالله

 musa sadr


نوشته شده در شنبه 90/7/23ساعت 8:23 صبح توسط سینا امیری نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَکَ فَاِنَّکَ

خدایا خود را به من بشناسان زیرا اگر تو

اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَکَ لَمْ اَعْرِفْ رَسُولَکَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى   رَسُولَکَ

خود را به من نشناسانى من پیامبرت را نخواهم شناخت خدایا پیامبرت را به من   بشناسان

فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَکَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ اَللّهُمَّ   عَرِّفْنى

که اگر پیامبرت را به من نشناسانى حجت تو را نخواهم شناخت خدایا بشناسان به   من

حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینى

حجت خود را که اگر حجتت را به من نشناسانى از دینم گمراه گردم

اللهم

.

.

سلام..

خواستم مطلبم رو با این دعا آغاز کنم که مربوط یه معرفت امام زمان و امامان(ع) هست شروع کنم تا حداقل مطلبم کمی از ریا خارج بشه..

زمان،زمانِ بدیست و خدا به دادمان برسد که ایمان آوردنمان تنها با صفحاتی کاغد و حدیث های گوناگون است...

هر وقت که به این حدیث پیامبر فکر می کنم،خودم رو با این جمله آروم می کنم که یقینأ ارزش دینداری ما،بیش از زمانِ امامان است..

یا امام زمان

اما افسوس که شما نیستید

یا بهتر بگویم شما هستی و ما نیستیم...

شما همان خورشیدی..چه پشت ابر،چه در روبروی دیده ی ما..

اما چه کنم که ظرف وجودم بسیار آلوده است و مهرِ این غلام،با این اوصاف به دلِ شما نمی افتد

آقا جان شما که خودت با خبری که در این شهرِ درندشت و پر گناه چه می کشم

ولی آقا جان شما که شاهدی شیعه های شما،امروز چه غلط هایی در این جامعه می کنن..من در عجب هستم که با وجود این همه اعمال،بر شما چه می گذرد...

آقا جان امروز به من خیلی سخت گذشت

خیلی سخت تر از روز های دیگه

اما آقا جان ای کاش که روزی مهمان خوابم شوی...

ای عزیز زهرا..به خدا دل حزینم..

من که نه شیعه ی شما هستم نه از یاران شما..ولی مهرِ شما بدجوری داره من رو می سوزونه..

 

قلب و مهدی

من که لایق دیدار شما در بیداری نیستم اما...

.

.

آخرالزمان است و دوران دوری از ولایت..

گاهأ که از این شهر آلوده خسته می شم به سرم می زنه که از این شهر فرار کنم به قم

به خدا دیگه بریدم

ولی بعدش با خودم می گم که لابد دینداری در این شهر هم اجرش بیشتره...

خدایا چنین کن که سرانجام کار،تو خشنود باشی و من رستگار..

ادرکنی

 


نوشته شده در شنبه 90/7/16ساعت 4:12 عصر توسط سینا امیری نظرات ( ) |

چرا باید زیارت عاشورا بخوانیم؟

 

یا ابا عبدالله

حضرت امام صادق(ع) فرموده: هرکس بوسیله خواندن زیارت عاشورا، جدم حسین(ع) را زیارت کند " چه از راه دور یا نزدیک" به خدا قسم خداوند هر حاجت مادی و معنوی داشته باشد به او می دهد  .

چند نکته در رابطه با این حدیث قابل ذکر می باشد  :

اول اینکه گوینده مطلب یک امام معصوم است، بنابراین خیلی قابل اهمیت می باشد  .

 

دوم اینکه امام معصوم قسم می خورد که این تأکیدی براینکه حتماٌ حاجت این شخص را خداوند خواهد داد  .

سوم اینکه می توان در صورتی که امکان نداشته باشد از نزدیک امام حسین(ع) را بوسیله خواندن زیارت عاشورا زیارت کند، از راه دور این کار را انجام دهد  .

چهارم اینکه حاجات مادی و معنوی بوسیله این زیارت توسط خداوند برآورده می گردد  . 

برای رسیدن به مقام قرب الهی نیز وسائل گوناگون وجود دارد ولی وسیله مطمئن، راحت، سریع و ... برای رسیدن به خداوند عشق به امام حسین(ع) می باشد  .با عشق و ارادت به سالار شهیدان کربلا می توان سریعتر و مطمئن به هدف رسید.

   برای رسیدن به محبت و عشق و علاقه امام حسین(ع) نیز راههای گوناگون وجود دارد ولی راهی که سریعتر انسان می تواند بوسیله آن به بارگاه امام حسین(ع) راه یابد، و جزو شیفتگان و عشاق سیدالشهداء گردد، از طریق خواندن زیارت عاشورا و خصوصاٌ مداومت به خواندن این زیارت شریف می باشد.

یا ابا عبدالله

دلایل مختلفی برای اثبات این ادعا وجود دارد که عبارتند از :

1- زیارت عاشورا از احادیث قدسی می باشد. روایت صفوان در مورد زیارت عاشورا بیان کننده این امر است که جبرئیل امین این زیارت را از طریق خداوند متعال برای پیامبر(ص) قرائت نمود و این زیارت از طریق معصومین به امام باقر(ع) رسید و از طریق این امام معصوم به دست شیعیان و دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت(ع) رسیده است.

2- ائمه ما شیعیان خصوصاٌ امام زمان(ع) تأکید به خواندن و مداومت به خواندن این زیارت شریف داشته اند، چنانچه در ملاقاتی که سید رشتی با امام زمان(ع) داشته اند، امام زمان به سید رشتی می فرمایند: که چرا عاشورا نمی خوانید و بعد سه بار می فرمایند عاشورا، عاشورا، عاشورا.(مفاتیح الجنان- شیخ عباس قمی)

3- علماء وبزرگان ما نیز برخواندن عاشورا و مداومت به آن تأکیدفراوان داشته اند و خود نیز این کار را انجام می داده اند و یکی از علل موفقیت اکثر بزرگان و علماء خواندن زیارت عاشورا بوده است.

    چه بسیار زیبا است که انسان در هر زوز صبح 5 دقیقه از وقت خود را برای سالار شهیدان و زیارت عاشورا قرار دهد. چه صبح و روز زیبائی خواهد بود روزی که با نام و یاد عزیز زهرا(س) شروع شود.

   مطمئن باشید که امام حسین(ع) جواب سلام شما را می دهد. فقط باید دل را پاک کرد تا جواب سلام امام را شنید و یقین داشته باشید که جواب سلام را امام حسین(ع) می دهد، چون جواب سلام واجب است و امام معصوم محال است ترک واجب نماید. فقط باید گوش ما شنوا و لایق شنیدن جواب سلام ایشان باشد.


نوشته شده در چهارشنبه 90/7/6ساعت 4:24 عصر توسط سینا امیری نظرات ( ) |

امام زمان

اسلام علیک یا صاحب الزمان،اسلام علیک با بقیة الله...

سلامٌ علی آل یس...اسلام علیک من الله یا صاحب الزمان...

دوباره می خواهم که برایت بنویسم،البته که نه برایت،بلکه برای قلب تیره ام که مملو از عشق توست...اما چه کنم که عشق تو را در ظرفی آلوده ریخته ام...

می دانم که هر قلبی لیاقت داشتن عشق به ولی الله را نمی یابد...همین لیاقت مرا بس که نام تو را بر زبان جاری سازم...

یا مولای،با دلی اندوهگین و قلبی نا آرام،با تو مناجات می کنم..

مرد شدن چقدر زمان می خواهد...چندی است که شما منتظرید و ما از شما منتظر تر!

شما منتظر یاران خود هستید و ما منتظر دیدار جمالِ رهبر یاران..

آقا جان،یا صاحب الزمان شما را به غیرت ابابفضل العباس قسم می دهم،نگاهی بر این دل تاریکم کنید

در این دریای گناهان،همچون سنگی بر ته دریا هستم،برای بالا آمدنم مددی لازم است..این مدد را در تو می بینم...

اللهم عجّل لی ولیک الفرج

التماس دعا

سینا حاج زاده


نوشته شده در یکشنبه 90/5/30ساعت 3:54 صبح توسط سینا امیری نظرات ( ) |

سلام خدمت دوستان عزیز و گرامی.طاعات و عبادت هاتون مقبول حق إن شالله

چندی پیش بین دوستان و آشنایان موضوع و شبهه ای مطرح شد راجع به معراج پیامبر اکرم اسلام حضرت محمد مصطفی(ص)

راستش من که هم سن کمی دارم و هم توی این موضوع ها هنوز زیاد مطالعه ندارم ترجیح دادم که ساکت بمونم و فعلأ حرفی نزنم..

تا چند روز پیش که سرِ کلاس وصایای امام،استاد عزیزم آقای شفازاده،این موضوع رو مطرح کردند و من بر آن شدم که این موضوع رو پیگیری کنم و یادداشتی بنویسم تا دوستان روشنفکری که خودشون رو شیعه می دونند ولی وهابی نیستند و همه چیز را به سخره می گیرند هم مقداری در این ماه عزیز از جهالت در بیایند..!

ایشون درِ کلاس فرمودند که آقای انیشتین این موضوع رو بررسی کرده اند و با آیت الله بروجردی هم مکالماتی داشتند...(کمی عجیبه نه!)

یه نکته:لابد فکر می کنید الان آیة الله بروجردی چه افتخاری می کرد که با انیشتین ارتباط داشت نه!!

سری به اینترنت زدم و مطالب جالبی به دستم رسید که …

 

ادامه مطلب...

نوشته شده در یکشنبه 90/5/23ساعت 2:9 عصر توسط سینا امیری نظرات ( ) |

سلام.طاعات دوستان عزیزم مقبول درگاه حق انشالله...

جای شما خالی،چند ساعت پیش،رفته بودم مراسم قرآن خوانی،یکی از مساجد شهرمون

قاری این مراسم،حاج کریم منصوری بودند،همون کسی که با نوای قرآن او،اشک از چشمان مقامات کشور های غیر مسلمان جاری شد..در اون مراسم من یادم هست که خیلی از مقامات سعی می کردند که جلوی گریه ی خودشون رو بگیرند ولی نمی شد...

خلاصه بگذریم..ایشون از آیات شماره ی سی سوره ی بقره شروع کردند و طبق معمول اشک از چشمان عارفان جاری بود...!

.

.

مراسم تموم شد و ما راهیِ منزل شدیم،ولی متأسفانه در راه چیز های بدی دیدم..

راستش من توی این شهر کرج،خیلی کم از خونه بیرون میام و بیشتر ترجیح می دم که توی خونه بتمرگم و این صحنه ها رو نبینم!

زنانی خودفروش و تن فروش و ...هر چی بگم کم گفتم..مشخص نبود دختران جوان آن هم با تیپ های خشن و فشن،ساعت دوازده شب بیرون چیکار می کردند..من که اول فکر کردم لابد اومدن بیرون تا هوایی تازه کنند و مثلأ یه بستنی کوفت کنند ولی بعد از اینکه راننده ی ماشین ما،برای سوار کردنش اقدام کرد(!)..و ایشون سوار نشدند،فهمیدم که آی بالا! جریان چیز دیگریست...

آخه شما رو به جان فاطمه ی زهرا(س)،مثلأ خدایی نکرده مملکت اسلامی هستش..مثلأ و توی افسانه ها ما کلّی شهید دادیم و هنوز هم داریم می دیم..و از همه مهم تر،آخه بابا،ماهِ مهمونیِ خداست..

خلاصه این صحنه ها کلأ حال معنویِ مارو به هم زد و به قول معتاد ها(اوا ببخشید،مریض ها!!) هر چی زده بودیم پرید...

اِلهی لا تُؤدّبنی بِعقوبَتِک...و لا تَمکُر بی فی حیلَتِک..

اللهم عجل لولیک الفرج...

برگرد که بر بهارمان می خندند..یک عده به حالِ زارمان می خندند

آنقدر آمدنت به دیر انجامید...دارند به انتظارمان می خندند

.

التماس دعا


نوشته شده در شنبه 90/5/15ساعت 1:36 صبح توسط سینا امیری نظرات ( ) |

سلام.چندی پیش مشرف شده بودیم به حرم آقا علی ابن موسی الرضا..جای شما خالی انتظار دیدن اون همه صفا رو از حرم آقا نداشتم..

برای اولین باری بود که به حرمِ امن امام پا میذاشتم و تقریبأ توی نیم ساعت آقا جان  ما رو طلبید و رفتیم پابوسی..

حس خیلی غریبی بود...راستش هر وقت کسانی رو که از عشق امام رضا گریه می کردند رو می دیدم،یه حالشون غبطه می خوردم و از خودم دلخور

ولی حالا دلیلش رو می دونستم..و حالا دیگه اشک از چشمانم جاری بود...

 

حرم امام رضا

راستش اونجا دو موضوع بود که آزارم می داد..!

یکی قبور مطهر بقیع که فرقشان از عرش تا فرش بود و دیگری...

دیگری حرم امام حسین بود...با خودم می گفتم منی که از امام رضا چیزی نمی دونم و حالا اینطوری شدم...،اگه قرار باشه یه روز به کربلا برم،چه احساسی بهم دست میده...

اینه که حمید علیمی میگه،نیومدن به کربلا یه درده..،اومدنش یه دردِ دیگه...

یا علی التماس دعا


نوشته شده در سه شنبه 90/5/11ساعت 3:26 عصر توسط سینا امیری نظرات ( ) |

سلام

سلام بر ماه مبارک،سلام بر شهر رمضان،سلام بر ماه خدا و مهمانی اش

 قرآن سید علی

 

دلم برایت بسی تنگ بود،دلم برای مناجات های شبانه ات بسی می لرزید..سراپا غرق شور و شین ام که در وجود پر برکت تو قدم خواهم نهاد..در تو اوج بندگی و اوج عبد بودن را خواهم چشید

اینان آرزوهایی است که همه ساله با دیدنت بر زبانم می آید و با شنیدن صدای اولین سحر از سحرهایت بی اختیار اشک از چشمانم جاری می شود..خود دلیل آن را نمی دانم،مگر انسان با شنیدن صوت الله اکبر اشک می ریزد؟!

عاشقت هستم یا رمضان،عاشقِ مناجات هایت،عاشقِ شب قدرهایت،عاشقِ سحرهایت،عاشقِ افطارهایت...

از صمیم قلب از با تو بودن خوشحالم و مسرور

ولی افسوس که دلهره ای در قلبم است،دلهره ای که تمام وجودم را فراگرفته...با خود نجوا می کنم که نکند مثل رمضان سال های قبل از کف بدهم تو را

نتوانم آنطور که شایسته ی توست،همنشینت باشم،دلنشینت باشم...

نتوانم خداوند را با تو دریابم،و هزاران عجز و ناله ی دیگر...

به امید تو یا اسدالله الغالب،یا امیر المؤمنین...

الهی من لی غیرک...

الهی أنت کما احب،فجعلنی کما تحب...

التماس دعا

سینا حاج زاده


نوشته شده در دوشنبه 90/5/10ساعت 1:19 عصر توسط سینا امیری نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5   >>   >

Design By : Pichak

.jpg">