ولادت امیر مؤمنان ـ علیه السّلام ـ در کعبه خیلى عجیب است و غیر از آن حضرت احدى در کعبه متولّد نشده است، جز این که ابن اثیر نقل کرده که در زمان جاهلیّت زنى در کعبه وضع حمل کرده، اما نه مثل جریان تولّد آن حضرت که دیوار خانه خدا شکافته شده و سه روز درها بسته شود. گویا کرامات امیر المؤمنین و اولادش ـ علیهم السّلام ـ از زیادتى کم آمده که بزرگان ندیده گرفته اند! سیزدهم رجب به عنوان مولود حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ در نجف رسم نبود و آن روز جشن نمى گرفتند، هر چند در اواخر کمى جشن گرفتند. گویا علّت آن، دعاى رجبیّه «أَللّهُمَّ، إِنّى أسألُکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فِى رَجَبٍ...» (1)، است که در آن از میلاد با سعادت مولاى متقیان ـ علیه السّلام ـ ذکرى به میان نیامده است. البته اثبات شیى ء، نفى ما عدا نمى کند. 1. بحارالانوار، ج 50، ص 14و 116؛ ج 95، ص 393؛ اقبال الاعمال، ص 5647.)؛ (خداوندا، به حقّ دو مولودى که در ماه رجب متولّد شده اند... درخواست مى نمایم... در دعاى عرفه مى خوانیم: "عَمِیَتْ عَیْنٌ لاتَراک عَلَیْها رَقِیبا " چشمى که تو را نگاهبان بر خود نبیند کور است،کور باد خداوند انسان را طورى آفریده که مى تواند از راه عبودیت و بندگى خالص از مقام ملایکه گام فراتر نهد و مقامات انبیاء و اولیاء را کسب نماید. رؤیت خداوند متعال در دنیا (منظور دیدن با قلب است) به همان ملاک رؤیت در آخرت امکان دارد. در سخنان حضرت امیر ( علیه السّلام ) در جواب آن شخص که از آن حضرت پرسید: هَلْ رَأَیْتَ رَبَّکَ؟؛ (آیا پروردگارت را دیده اى؟) چنین آمده است: ما کُنْتُ أَعْبُدُ رَبّا لَمْ أَرَهُ. من کسى نیستم که پروردگارِ ندیده را بپرستم. هم چنین مى فرماید: رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقآئِقِ الاْءِیمانِ دلها او را با ایمانهاى واقعى مى بینند. وصیتناه شهید امینی
سلام بر خدا و شهیدان خدا و بندگان پاک و مخلص او :
خدایا...
زمینه های گناه در انسان غرایزى وجود دارد که گاهى دچار افراط یا تفریط مى شود، پس باید راههاى تعدیل آنها را شناخت . امام على علیه السلام در گفتارى مى فرماید : خداوند فرشتگان را به عقل اختصاص داد (وآنها تکوینا محکوم به اطاعت عقل هستند) و حیوانات را به شهوت و غضب ، اختصاص داد. (وآنها به طور تکوینى محکوم به ارضاى غرائز حیوانى هستند) اما انسان را با اعطاء همه (عقل و خشم و شهوت ) شرافت بخشید. پس هرگاه پیروى از عقل کند، مقامش برتر از فرشتگان خواهد شد، زیرا با بودن خشم و شهوت ، اطاعت از عقل نموده است ، و اگر اطاعت از شهوت و غضب کند، از حیوانات ، پست تر است ، زیرا با داشتن عقل پیروى از خشم و شهوت نموده است. قرآن در مورد کسانى که از غرائز حیوانى پیروى مى کنند مى فرماید: اولئک کالاَنعامِ بل هم أضلّ سَبیلا آنها همچون چارپایان بلکه گمراهترند. قواى غریزى علماى اخلاق مى گویند: منشا و انگیزه ى گناهان ، سه قوه است : 1- قوه شهویّه . 2- قوه غضبیّه . 3- قوه وهمیّه . قوه شهویّه ، انسان را به افراط در لذت خواهى نفسانى ، مى کشاند، که سرانجامش ، غرق شدن در فحشا و زشتى ها است . قوهّ غضبیّه ، انسان را به ظلم وطغیان آزار رسانى و تجاوز، وادار مى کند. قوهّ وهمیّه ، برترى طلبى و انحصار جویى و تکبر و روح خوداخواهى را در انسان زنده مى کند و او را بگناهان بزرگى در این کانال ، وا مى دارد اگر با دقت بررسى کنیم در مى یابیم که اکثر گناهان (اگر نگوییم همه ى گناهان ) به این سه قوه باز مى گردند. این سه قوه در وجود انسان لازم است ، ولى اگر کنترل وتعدیل نشود و به افراط و تفریط کشانده شود، سرچشمه ى گناهان بسیار خواهد شد. براى توضیح بیشتر به این مثال توجه کنید: آب ، که مایه ى حیات انسان و گیاه و حیوان ها مى باشد، اگر در جلو آن سدى بسته شود، تا سیلاب پشت سر آن جمع شود، نه تنها سیلاب به ما ضرر نمى زند، بلکه هروقت نیاز به آب شد، دریچه ى سد را باز کرده و گیاهان و دام ها از آب آن سد، بهره مند مى شوند. حال اگر سیلاب مهار نشود، هنگام طغیان ، دیوانه وار به باغ ها و کشتزارها و خانه ها سرازیر شده و همه را ویران مى کند. در مورد انسان نیز، نیروى غضب براى دفاع و شهوت براى بقاى نسل لازم است ، ولى اگر این دو غریزه بر اثر افسار گسیختگى طغیان کنند، موجب بروز جنایات ویرانگر و انحرافات جنسى و بى عفتى خواهند شد. نتیجه اینکه : اگر بخواهیم جامعه را از لوث گناه پاک سازیم ، و یا وجود خویش را از آلودگى گناه ، حفظ کنیم ، باید غرایز و تمایلات نفسانى را کنترل و تعدیل کنیم . البته کنترل و تعدیل غرایز شهوانى ، نیاز به برنامه هایى دارد که اینجا ، به قسمتى از آنها شاره خواهد شد.
در قرآن 132 بار سخن از قلب به میان آمده است ، و در آیات متعدد، از قلب کافران و منافقان و مجرمان ، به قلب مهر زده ، قلب بیمار، قلب سخت ، قلب منحرف و قلب قفل زده یاد شده است . بحث و بررسى پیرامون قلب ، نیاز به شرح بسیار دارد که از حوصله این کتاب ، خارج است . اما منظور از قلب یعنى مرکز فرماندهى و تصمیم گیرى انسان است ، قلب سلیم و پاک ، منشا کارهاى نیک است ، و به عکس قلب ناسالم و تاریک ، کانون فساد مى باشد، و ما در راستاى اطاعت خدا و دورى از گناه ، باید توجه عمیق به پاک نگهداشتن قلب ، داشته باشیم . در اینجا به این روایت جالبى از امام صادق علیه السلام توجه کنید: ما من مومن الا و لقلبه اءُذنان فى جوفه ، اءُذُن ینفث فیها الوسواس الخناس و اءُذُن ینفث فیها الملک فیؤ ید اللّه المؤ من بالملک فذلک قوله تـعالى: و ایّدهم بروحٍ منه. قلب هر شخص با ایمانى در درون داراى دو گوش است : گوشى که وسواس خناس در آن مى دمد و گوشى که فرشته در آن مى دمد، و خداوند، مؤمن را بوسیله آن فرشته ، کمک مى کند. و همین است گفتار خداوند که مؤ منان را بوسیله روح خود، تقویت کرده است . قلب کانون انگیزه ها نیت هاى پاک و آلوده هر دو از قلب سرچشمه مى گیرد و انگیزه هاى انحراف و گناه ، بر اثر ناصافى دل پدید مى آید، اگر بخواهیم به گناه آلوده نشویم ، باید به سراغ سرچشمه برویم و آن را صاف کنیم و گرنه . رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود: نیّة المُؤ مِنِ خیرٌ من عَمله و نیّةُ الکافِر شرُّ من عَمَله و کلّ عامل یعمل على نیَّتِه نیت مؤ من بهتر از عمل اوست و نیت کافر بدتر از عملش مى باشد و هر کس طبق نیتش عمل مى کند. در شرح این حدیث مطالب بسیار گفته شده اما به نظر مى رسد بهترین قول این باشد که چون نیت ، کانون و مرکز تصمیم گیرى و چگونه بجاآوردن اعمال در کمّ و کیف است ، لذا نیت مؤ من که پاک است کانونى براى کارهاى نیک با کیفیت عالى مى گردد. حتى اگر عملى انجام ندهد ولى زمینه براى اعمال نیک دارد. ولى نیت کافر چون ناپاک است کانون فساد خواهد شد، گرچه کارى انجام ندهد ولى آماده ى کارهاى زشت است . آنچنان فکرش آلوده است که هر لحظه احتمال آن دارد که بزرگترین گناه را انجام دهد. امام صادق علیه السلام فرمود: دوزخیان از این رو جاودانه در دوزخ مى مانند که نیت داشتند اگر همیشه در دنیا مى ماندند همواره خدا را نافرمانى کنند. و بهشتیان از این رو جاودانه در بهشت مى مانند که نیت داشتند اگر همیشه در دنیا مى ماندند همواره از خدا اطاعت نمایند. بنابراین هر دو دسته بخاطر نیتشان جاودانى شدند. سپس امام صادق علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود: قُل کلّ یَعمَل على شاکِلَته بگو هر کس بر اساس ساختار و شیوه ى خود عمل مى کند. یعنى طبق نیت خود. بعداً خواهیم گفت که عواملى مانند غذا، رفیق ، محیط و... در شکل گیرى نیت نقش اساسى دارد، اگر غذا، حلال و رفیق و محیط خوب باشد موجب شکل گیرى نیت نیک خواهد شد، و اگر غذا، حرام و رفیق و محیط بد باشد نیتِ ناپاک شکل خواهد گرفت . اصولاً در اسلام عملى ارزش دارد که از روى نیت پاک و خالص انجام شود، وگرنه در پیشگاه خداوند پذیرفته نمى شود. اِنّ اللّهَ لایقبل عَملاً فیه مِثقال ذرّة من رِیا خدا عملى را که در آن به مقدار ذره اى ریا باشد نمى پذیرد. امام صادق علیه السلام فرمود: اگر مؤ من قصد کار نیک کند و انجام ندهد براى او پاداشى نوشته شود و اگر انجام دهد ده پاداش براى او نوشته مى شود ولى اگر مؤ من قصد کار بد کند و انجام ندهد، کیفرى بر او نوشته نشود. حبّ و بغض قلب کانون حب و بغض در وجود انسان است و باید آن را بر اساس اسلام تنظیم کرد، زیرا حب و علاقه به چیزى موجب انجام آن مى شود، و بغض و نفرت از چیزى موجب ترک آن مى گردد . و این مساله بقدرى مهم است که امام صادق علیه السلام در سخنى فرمود: هل الایمان الا الحب و البغض مگر ایمان جز حب و بغض است . یک مثال : شخصى در خانه اش نشسته ، ناگهان مى فهمد که گربه اى آمد و نیم کیلو گوشتى که خریده و در آشپزخانه بود، ربود و رفت . او بر مى خیزد و به دنبال گربه مى رود تا گوشت را از او بگیرد ولى وقتى که گربه از خانه بیرون پرید و در کوچه فرار کرد دیگر او را دنبال نمى کند زیرا حب او به گوشت تا این اندازه بود. ولى اگر روباهى آمد و مرغ خانه را ربود و با خود برد آن شخص روباه را در خانه و کوچه دنبال مى کند ولى وقتى که روباه به بیابان فرار مى کند او از دنبال کردن روباه صرف نظر مى نماید؛ زیرا حب او به مرغ و بغض او نسبت به روباه تا این اندازه بیشتر نبود. با این مثال روشن مى شود که «حب و بغض») و درجات آن چه نقش بالایى در اراده و حرکت انسان دارند و هرچه حب انسان به چیزى زیادتر شد، آن را بیشتر دنبال مى کند و هرچه بغض انسان به چیزى زیادتر گردید تنفر و دشمنى خود را نسبت به آن بیشتر مى سازد. اسلام حب و بغض انسان را بر اساس صحیح و در راستاى اطاعت خدا قرار مى دهد تا کانون تصمیم گیرى انسان را سالم و پاک سازد. کانون دیگرى که در وجود انسان سرچشمه کارها است تفکر و اندیشه است . فکر سالم محصول و بازده سالم و پاک دارد و فکر آلوده بازده ناسالم و آلوده خواهد داشت . امیر مؤ منان (على علیه السلام) مى فرماید: مَن کَثُر فِکرهُ فِى المَعاصى دَعَته اِلَیها کسى که بسیار درباره گناه فکر کند او را به گناه سوق مى دهد. و حضرت عیسى علیه السلام ضمن گفتارى به حواریون فرمود: ومن به شما امر مى کنم که روح خود را به زنا خبر ندهید (فکر زنا نکنید) تا چه رسد به اینکه زنا کنید زیرا کسى که روح و فکرش را به زنا خبر دهد مانند کسى است که در اطاق رنگینى آتش روشن کند، دود آتش نقشه هاى رنگین آن اطاق را کثیف مى کند گرچه خانه را نسوزاند. یعنى فکر گناه کانون تصمیم گیرى وجود انسان را آلوده مى نماید و چنین کانونى به تاریکى گناه نزدیکتر است تا به سفیدى اطاعت خدا. ادامه دارد... ***** منبع: کتاب گناه شناسی حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی آنکس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانه تو هر دو جهان را چه کند مرد را درد باید و درد را طلب و طلب را ادب که گفته اند: طُرق العشقِ کُلّها آدابٌ و ادب را حیا در کار است و حیا را وفا، تاصفا حاصل گشت. پس بکوش و بجوش و به مقتضای اوفوا بِعهدی کار کن! شاید خورشید أوفِ بِعهدکُم از مشرق غیبت طلوع کند و ضیای بیضای سعادت وجودت را منور و مزین سازد. سخن گفتن از مردانی که نمیشاسیمشان؛ چون از خداوند گمنامی خواستند... میخواهیم از چه و که سخن بگوییم؟! اما باید از آنان سخن گفت و از مکتب و آرمانهاشان. نمیدانم از کجا و چگونه شروع کنم اما میدانم باید شروع کرد؛ حدیث مردانگی مردان مرد... همانها که کلمه مردانگی را مدیون خود ساختند؛ عباس وار جنگیدند و از حسین عصر خود درس اطاعت و ولایت مداری را برایمان به یادگار گذاشتند... یادگاری که میراث داری از آن را بمرور زمان به غفلت سپردیم نه آیندگان! اکنون باید قلمها را حرکت داد و مدافع حریم ولایت شد. اکنون باید در صحنه بود و از مظلومیت سربازان حضرت روح اله(قدس) سخن به میان آورد. چرا که سید شهیدان اهل قلم میفرمود: «آنجاکه حسین(علیه السلام) در صحنه است، اگر در صحنه نباشی هرکجا میخواهی باش؛ چه ایستاده به نماز و چه نشسته در شراب؛ هر دو یکی است.» پس میطلبد که انسان داستان کربلا را بخواند و آنها بشناسد تا مدافع مکتبی باشد که سروقامتان برایش جانها فدا کردند و حماسه ها آفریدند. شاید یادمان رفته که دیروز آن مهرویان برای پرواز چه مشتاقانه در مسلخ عشق پروبال به آتش زدند. مولا امیرالمومنین (ع) فرمودند: «نفسهای تو اجزای عمر تواند، پس آنها را جز در طاعت پروردگارت به پایان مبر.» و مگر نه این است که نایب بر حق ولیعصر(عج) فرمودند: « زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست...» پس مگر ذکر یادشان عبادت نیست؟!
شاید یادمان رفته که اگر دیروز توپ و تفنگ کارگر بود، اکنون اندیشه و قلم نتیجه ساز است. و چنین شد که سفر ما به کربلای ایران سرآغاز شناخت از اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا گردید؛ پس سفر باید کرد... شاید این صفحه گستر مجالی باشد برای دل سپردن به آنان و هر آنچه که آنان را خدایی کرد... امید که با عنایات و تفضلات خداوند حکیم و استعانت از ائمه معصومین (ع) و شهدای دفاع مقدس، به همراه دوست گرامی و عزیزم سینا، بتوانیم گوشه ای از دینمان را به آنان ادا کرده باشیم و دنباله رو راه خونین بالان باشیم. از اینکه شاید مطالب ساختار منظمی نداشت پوزش میخواهم. شهید دکتر چمران
یادداشتهای آمریکا اوایل تابستان 1959 من تصمیم دارم که ازین به بعد آدم خوبی باشم؛ دست از گناهان بشویم؛ قلب خود را یکسره تسلیم خداوند کنم؛ تنها، آری تنها لذت خویش را در آب دیده قرار دهم. من روزگار کودکی خود را در بزرگواری و شرف و زهد و تقوی سپری کرده ام. من آدم خوبی بوده ام؛ باید تصمیم بگیرم که من بعد نیز خود را عوض کنم. حوادث روزگار آدمی را پخته میکند؛ و حتی گناهان آدمی مانند آتشی آدمی را میسوزاند. بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام دارم خدمت شما خواننده عزیز شکر و هزاران شکر از منّتی که خدا بر ما گذاشت و اسم ما شد:((شیعه اثنی عشری)).واقعا که هر چه شکر کنیم،باز جای شکرش باقیست! و اما بعد،من و دوست عزیزم،آقا یاسر تصمیمی برای نوشتن مطالبی گرفتیم که امیدوارم با اخلاص و مورد قبول حضرت حق تعالی باشد. به نظر من بهترین سر فصل برای آغاز عرایض،بعد از نام دوست،نام زیبای علی و آل علیست.بنابراین فکر کنم معرفی اجمالی از دین و شریعتمان،بهترین آغاز بر این مطلب باشد: (در این بحث از منابعی هم استفاده شده که در آخر اسامی آنها موجود است) شیعه در لغت و اصطلاح شیعه در لغت بر دو معنا اطلاق میشود، یکی توافق و هماهنگی دو یا چند نفر بر مطلبی، و دیگری، پیروی کردن فردی یا گروهی، از فرد یا گروهی دیگر.و در اصطلاح به آن عده از مسلمانان گفته میشود که به خلافت و امامت بلافصل علی ـ علیه السلام ـ معتقدند، و بر این عقیدهاند که امام و جانشین پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از طریق نصّ شرعی تعیین میشود، و امامت حضرت علی ـ علیه السلام ـ و دیگر امامان شیعه نیز از طریق نص شرعی ثابت شده است. اطلاق شیعه بر دوستان و پیروان علی ـ علیه السلام ـ، نخست، از طرف پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ صورت گرفته است. این مطلب، در احادیث متعددی که از آن حضرت روایت شده، مطرح شده است. چنان که سیوطی از جابر بن عبدالله انصاری و ابن عباس و علی ـ علیه السلام ـ روایت کرده که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در تفسیر آیهی «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریّه» اشاره به علی ـ علیه السلام ـ کرده و فرمودهاند: «تو و شیعیانت» روز قیامت، رستگار خواهید بود.» اکثریت شیعه، را شیعهی امامیه یا اثنا عشریه تشکیل میدهد،از آنجا که آنان جانشینان پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را دوازده نفر میدانند، اثنا عشریه (دوازده امامی) نامیده شدهاند. نام و خصوصیات امامان دوازدهگانه در احادیثی که از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ روایت شده، بیان گردیده است آنان عبارتند از: 1ـ علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ 2ـ حسن بن علی ـ علیه السلام ـ 3ـ حسین بن علی ـ علیه السلام ـ 4ـ علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ (امام سجّاد) 5ـ محمد بن علی (امام باقر ـ علیه السلام ـ ) 6ـ جعفر بن محمد (امام صادق ـ علیه السلام ـ ) 7ـ موسی بن جعفر (امام کاظم ـ علیه السلام ـ ) 8ـ علی بن موسی (امام رضا ـ علیه السلام ـ )9ـ محمد بن علی (امام جواد ـ علیه السلام ـ ) 10ـ علی بن محمد (امام هادی ـ علیه السلام ـ ) 11ـ حسن بن علی (امام عسکری ـ علیه السلام ـ ) 12ـ حجه بن الحسن (مهدی موعود ـ عج ـ). امام حسین میداند. با توجه به این عقاید ویژه دربارهی امامت، به «امامیه» شهرت یافته است.
نصّ جلّی، و عصمت و کمال برای هر امامی معتقد است، و امامت را (غیر از سه امام نخست) منحصر در فرزندان امام حسین ـ علیه السلام ـ میداند...» andisheqom.com بنابر اطلاعاتی هم که من دارم،اولین کسی که حضرت علی(ع) به او شیعه خطاب کردند،کمیل ابن زیاد نخیی در ایران بود که داستان بسیار جذاب و شیرینی دارد که خلاصه اش این است:
((روزی آن حضرت بنا به دعوت اهالی کرمانشاه،در یک روز برفی به ایران تشریف آورده بودند و پس از دیدار با مردم،برای استراحت،به منزل کمیل رهسپار شدند.در راه امام علی در جلو و کمیل در عقب آن حضرت راه می رفتند. پس از مدتی آن حضرت برگشتند و نگاهی به پشت سر خود انداختند و فرمودند:(کمیل ما دو نفریم،پس چرا جای پای یک نفر روی برف هاست؟) کمیل عرض کرد:هر جا که تو یا علی قدم گذاشتی،منم پایم را در جای پای تو گذاشتم. امام فرمودند:(ولله أنت شیعةی)) و اما پس از بررسی اصطلاحی کلمه شیعه،به سخنی از اماممان نگاهی کنیم: امام صادق علیه السلام:حواریین و یاران حضرت عیسی علیه السلام شیعیانش بودند ولی یاران عیسی از شیعیان ما بهتر نبودند; زیرا وعده زیادی دادند، اما به وعده خود عمل نکردند، و در راه خدا جهاد ننمودند . ولی شیعیان ما از هنگام وفات رسول خداصلی الله علیه وآله تا به حال، از یاری کردن دریغ نداشته و برای ما فداکاری نمودند، به آتش سوختند، تحت شکنجه و عذاب قرار گرفتند، از وطن آواره گشتند، ولی از یاری و نصرت ما دست برنداشتند . hawzah.net و اما شیعه کیست؟! امام علی علیه السلام:شیعیان ما در راه ولایت ما اهل بذل و بخشش هستند. (کافی، ج2، ص 236) امام زین العابدین علیه السلام:مبغوض ترین مردم نزد خداوند عزّ و جلّ کسی است که ادّعای پیروی از امامی را دارد ولی در عمل به او اقتدا نمی کند. (بحارالانوار، ج 71، ص 178) امام باقر علیه السلام:شعیه ما نیست، جز آن کس که از خدا پروا کند و مطیع او باشد. (کافی، ج 2، ص 74) امام باقر علیه السلام:شعیه بر سه قسم است: قسم اوّل کسانی هستند که برای کسب آبرو خود را به ما منتسب می نمایند، قسم دوم کسانی هستند که با نام ما نان می خورند و قسم سوم آنها هستند که از ما هستند و جهت گیری آنها به سوی اهداف ماست و آنها در آرامش و خطر با ما همراهند. (مشکاة الانوار، ص 63) امام صادق علیه السلام:همانا شیعه علی کسی است که شکم و شهوت خود را حفظ کند. (کافی، ج 2، ص 233) امام صادق علیه السلام:کسی که با زبان مدّعی پیروی از ماست و در عمل و نحوه زندگی با ما مخالفت می کند، شیعه ما نیست. شیعه ما کسی است که با زبان و دل با ما همراه است و دنبال ما حرکت می کند و در عمل از ما پیروی می نماید. آنان پیروان راستین ما هستند. (بحارالانوار، ج 6، ص 164) امام صادق علیه السلام:عدّه ای می پندارند من امام آن ها هستم، به خدا سوگند من امام آنان نیستم! خدا آنها را لعنت کند! پرده بر هر رازی افکندم آن را دریدند، می گویم: چنین و چنان (باید کرد، آنها سخنانم را تحریف می کنند) و می گویند مقصود این است که ما می گوییم همانا من امام کسی هستم که از من اطاعت کند. (خصال صدوق، ج 2، ص 27) hawzah.net التماس دعا سینا حاج زاده
بعد از مدتها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم می دهد،برای رهایی از این زجر به این نتیجه رسیدم،و آن در این جمله خلاصه می شود (خدایا عاشقم کن)
از اینکه بنده بد وگناهکار خدایم سخت شرمنده ام،و وقتی یاد گناهانم می افتم آرزوی مرگ میکنم،ولی بازچاره ام نمی شود. به راستی که (ان الانسان لفی خسر)
هیچ برگ برنده ای ندارم که رو کنم،جز اینکه دلم را به دو چیز خوش کرده ام: اول اینکه با این همه گناه،او دوباره مرا به سرزمین پاکی و اخلاص و صفا و محبت بازم گرداند،پس لابد دوستم دارد و سر به سرمی گذارد،هر چند که چشم دلم کور است و نمیبینم واحساسش نمیکنم،اگر چنین نبود پس چرا مرا به اینجا آورد؟
دوم اینکه قلبی رئوف و مهربان دارم و با همه بدی هایم بسیار دلسوزم.لحظه ای حاضر به رنجش کسی نمی شوم، حتی رنجشی بسیار کوچک و ناچیز،ولی در عوض برای خوشنودی دیگران حاضر به تحمل هررنجی می شوم؛بله!به این دو چیز دل خوش کرده ام.
پس ای پروردگار من...اگر دوستم داری که مرا به اینجا آورده ای پس مرا به آرزویم که...برسان!
و یا به این خاطر که نمی توانم باعث رنجش کسی شوم،بیا ومرا مرنجان و خوشنودم کن و مرا با خودت...!
دنیا برای ضعیف نفسان یک گرداب هلاکت است،اگر لحظه ای به خودمان واگذارده شویم،وای برما که دیگرنابودیمان حتمی است.خوشا آن کس که به یاری او در این گرداب هلاک نگردد!
ای حسین...ای مظلوم کربلا...،ای شفیع لبیک گویان،ندای ( هل من ناصرت) را من نیز لبیک گفتم،
( شفاعتم کن)!و مگذار در این گرداب هلاکت هلاک گردم.
ای خدا...
بسیار بد و ضعیفم، و در مقابل گناه یارای مقاومت نداریم،زیرا هنوز نشناختمت؛ و حتی در راه شناختت ،نیز زحمت نکشیده ام،زیرا ضعیف و پایبند به این دنیایم،و نمی توانم از خوشی ها و آسایش های محض وپوشالی این دنیا دل بکنم و در راه شناختت سختی کشم.
سختی که پر از شیرینی و لذت است،ولی افسوس که این سختی و حلاوتنصیبم نمی گردد!
خالقا...
تو را به خودت قسم،تو را به پیامبران وامامان زجر کشیده و معصومت قسم بیا وعاشقم کن
اگر چنین کنی که از دریای رحمت و کرامتت چیزی کاسته نمیشود و زیانی به تو نمی رسد.
همه آرزویم این است که ببینم زتو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
اگر چنین کنی دیگر هیچ نمی خواهم،چون همه چیز دارم. می دانم اگر چنین کنی از این بند رهایی یافته و دیگر به سویت پر...!
دل شکسته و مهربانم را مرنجان،تو خود گفتی که بهدل شکستگان نزدیکم،من نیز دلی شکسته دارم؛ای کسانی که این نوشته رایا بهتر بگویم این سوز دل،این درد دل،نمی دانم چه بگویم،این تجربه تلخ یااین وصیتنامه،این پیام و یا در اصل این خواهش و تقاضای عاجزانه را میخوانید،اگر من به آرزویم رسیدم و دل از این دنیا کندم،بدانید که نالایقترین بنده ها هم می توانند به خواست او به عینه دیده اید که یک بنده گنه کارخدا به آرزویش رسیده است.
یارب ز کرم بر مندرویش نگر
در من منگر در کرم خویش نگر
هر چند نیم لایق بخشایشتو
برحال من خسته دل ریش نگر
حالا که به عینه دیدید،شما را بهخدا عاجزانه التماس و استدعا می کنم، بیائید و به خاکش بیفتید وزار زار گریهکنید و امیدوار به بخشایش و کرمش باشید. وبا او آشتی کنید،زیرا بیش از حدمهربان و بخشنده است.فقط کافی است یکبار از ته دل صدایش کنید،دیگر مالخودتان نیستید و مال او می شوید و دیگرهر چه میکند او می کند و هر کجا میبرد،او می برد.ولی در این راه آماده و حاضر به تقبل هرگونه رنج و سختی همانند:
مظلوم کربلا حسین(ع) و پیامدار او زینب(س) باشید.هر چند که سختی و رنجهای ما در مقایسه با آنها نمی تواند قطره ای در مقابل دریا باشد.بله،خداگونه شدن مشقات و مصائب دارد،زیرا کلیدش و نشانش همین است و درعوض آن چیز که برای شما می ماند...! و آن بسیار عظیم و شیریناست؛
در راه طلب پای فلک آبله دارد
اینوادی عشق است و دوصد مرحله دارد
درد و غم رنج است و بلا زاد رهعشق
هر مرحله صد گمشده این قافله دارد
صد مرحله را عشق به یک گام رودلیک
در هر قدم این ره چه کنم صد تله دارد
گر دست مرا جاذبه عشقنگیرد
فریاد نه جان زاد و نه دل راحله دارد
« شهیدامیر حاج امینی »
رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود:
اما اگر گرگى آمد و گوسفند او را ربود و با خود برد آن شخص گرگ را در خانه و کوچه و بیابان دنبال مى کند بلکه گوسفندش را از او بگیرد وقتى که گرگ از بیابان دور شد و از کوه بالا رفت آن شخص از گرگ صرف نظر کرده و باز مى گردد چرا که حب و بغضش او را بیش از این اندازه نتوانست حرکت دهد. حال اگر درنده ى دیگرى آمد و کودک خردسال او را گرفت و با خود برد آن شخص آن درنده را در بیابان و کوه دنبال مى کند، و همچنان به دنبال او شب و روز مى رود تا آن را بگیرد و با خود مى گوید هر چند براى بدست آوردن جنازه ى کودکم باشد باید به دنبال آن درنده بروم .
شیعهی اثنا عشریه بر مسئلهی امامت تأکید خاصّی داشته و عصمت امام و افضیلت او را بر دیگر افراد امت اسلامی بسیار مهم و اساسی میداند. و از طرفی، امامت را، پس از سه امام نخست، منحصر در فرزندان
شیخ مفید، پس از تعریف شیعه به کسانی که به امامت بلافصل علی ـ علیه السلام ـ عقیده دارند دربارهی شیعهی گفته است: «این عنوان، مخصوص آن دسته از شیعه است که به وجود امام در هر زمان، و وجوب
Design By : Pichak |