حبّ و بغض قلب کانون حب و بغض در وجود انسان است و باید آن را بر اساس اسلام تنظیم کرد، زیرا حب و علاقه به چیزى موجب انجام آن مى شود، و بغض و نفرت از چیزى موجب ترک آن مى گردد . و این مساله بقدرى مهم است که امام صادق علیه السلام در سخنى فرمود: هل الایمان الا الحب و البغض مگر ایمان جز حب و بغض است . یک مثال : شخصى در خانه اش نشسته ، ناگهان مى فهمد که گربه اى آمد و نیم کیلو گوشتى که خریده و در آشپزخانه بود، ربود و رفت . او بر مى خیزد و به دنبال گربه مى رود تا گوشت را از او بگیرد ولى وقتى که گربه از خانه بیرون پرید و در کوچه فرار کرد دیگر او را دنبال نمى کند زیرا حب او به گوشت تا این اندازه بود. ولى اگر روباهى آمد و مرغ خانه را ربود و با خود برد آن شخص روباه را در خانه و کوچه دنبال مى کند ولى وقتى که روباه به بیابان فرار مى کند او از دنبال کردن روباه صرف نظر مى نماید؛ زیرا حب او به مرغ و بغض او نسبت به روباه تا این اندازه بیشتر نبود. با این مثال روشن مى شود که «حب و بغض») و درجات آن چه نقش بالایى در اراده و حرکت انسان دارند و هرچه حب انسان به چیزى زیادتر شد، آن را بیشتر دنبال مى کند و هرچه بغض انسان به چیزى زیادتر گردید تنفر و دشمنى خود را نسبت به آن بیشتر مى سازد. اسلام حب و بغض انسان را بر اساس صحیح و در راستاى اطاعت خدا قرار مى دهد تا کانون تصمیم گیرى انسان را سالم و پاک سازد. کانون دیگرى که در وجود انسان سرچشمه کارها است تفکر و اندیشه است . فکر سالم محصول و بازده سالم و پاک دارد و فکر آلوده بازده ناسالم و آلوده خواهد داشت . امیر مؤ منان (على علیه السلام) مى فرماید: مَن کَثُر فِکرهُ فِى المَعاصى دَعَته اِلَیها کسى که بسیار درباره گناه فکر کند او را به گناه سوق مى دهد. و حضرت عیسى علیه السلام ضمن گفتارى به حواریون فرمود: ومن به شما امر مى کنم که روح خود را به زنا خبر ندهید (فکر زنا نکنید) تا چه رسد به اینکه زنا کنید زیرا کسى که روح و فکرش را به زنا خبر دهد مانند کسى است که در اطاق رنگینى آتش روشن کند، دود آتش نقشه هاى رنگین آن اطاق را کثیف مى کند گرچه خانه را نسوزاند. یعنى فکر گناه کانون تصمیم گیرى وجود انسان را آلوده مى نماید و چنین کانونى به تاریکى گناه نزدیکتر است تا به سفیدى اطاعت خدا. ادامه دارد... ***** منبع: کتاب گناه شناسی حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی
اما اگر گرگى آمد و گوسفند او را ربود و با خود برد آن شخص گرگ را در خانه و کوچه و بیابان دنبال مى کند بلکه گوسفندش را از او بگیرد وقتى که گرگ از بیابان دور شد و از کوه بالا رفت آن شخص از گرگ صرف نظر کرده و باز مى گردد چرا که حب و بغضش او را بیش از این اندازه نتوانست حرکت دهد. حال اگر درنده ى دیگرى آمد و کودک خردسال او را گرفت و با خود برد آن شخص آن درنده را در بیابان و کوه دنبال مى کند، و همچنان به دنبال او شب و روز مى رود تا آن را بگیرد و با خود مى گوید هر چند براى بدست آوردن جنازه ى کودکم باشد باید به دنبال آن درنده بروم .
Design By : Pichak |