سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

ب - قلب    

در قرآن 132 بار سخن از قلب به   میان آمده است ، و در آیات متعدد، از قلب کافران و منافقان و مجرمان ، به قلب مهر زده ، قلب بیمار، قلب سخت ، قلب منحرف و قلب قفل زده یاد شده است .

بحث و بررسى پیرامون قلب ، نیاز به شرح بسیار دارد که از حوصله این کتاب ، خارج است . اما منظور از قلب یعنى مرکز فرماندهى و تصمیم گیرى انسان است ، قلب سلیم و پاک ، منشا کارهاى نیک است ، و به عکس قلب ناسالم و تاریک ، کانون فساد مى باشد، و ما در راستاى اطاعت خدا و دورى از گناه ، باید توجه عمیق به پاک نگهداشتن قلب ، داشته باشیم .

در اینجا به این روایت جالبى از امام صادق علیه السلام توجه کنید:

ما من مومن الا و لقلبه اءُذنان فى جوفه ، اءُذُن ینفث فیها الوسواس الخناس ‍ و اءُذُن ینفث فیها الملک فیؤ ید اللّه المؤ من بالملک فذلک قوله تـعالى: و ایّدهم بروحٍ منه.

قلب هر شخص با ایمانى در درون داراى دو گوش است : گوشى که وسواس ‍ خناس در آن مى دمد و گوشى که فرشته در آن مى دمد، و خداوند، مؤمن را بوسیله آن فرشته ، کمک مى کند. و همین است گفتار خداوند که مؤ منان را بوسیله روح خود، تقویت کرده است .


نوشته شده در یکشنبه 90/1/21ساعت 1:41 عصر توسط سینا امیری نظرات ( ) |

قلب     کانون انگیزه ها

نیت هاى پاک و آلوده هر دو از قلب سرچشمه مى گیرد و     انگیزه هاى انحراف و گناه ، بر اثر ناصافى دل پدید مى آید، اگر بخواهیم به گناه     آلوده نشویم ، باید به سراغ سرچشمه برویم و آن را صاف کنیم و گرنه .

رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود:

نیّة المُؤ مِنِ خیرٌ من عَمله و نیّةُ الکافِر شرُّ من عَمَله و کلّ عامل یعمل على نیَّتِه

نیت مؤ من بهتر از عمل اوست و نیت کافر بدتر از عملش مى باشد و هر کس ‍ طبق نیتش عمل مى کند.

در شرح این حدیث مطالب بسیار گفته شده اما به نظر مى رسد بهترین قول این باشد که چون نیت ، کانون و مرکز تصمیم گیرى و چگونه بجاآوردن اعمال در کمّ و کیف است ، لذا نیت مؤ من که پاک است کانونى براى کارهاى نیک با کیفیت عالى مى گردد. حتى اگر عملى انجام ندهد ولى زمینه براى اعمال نیک دارد. ولى نیت کافر چون ناپاک است کانون فساد خواهد شد، گرچه کارى انجام ندهد ولى آماده ى کارهاى زشت است . آنچنان فکرش آلوده است که هر لحظه احتمال آن دارد که بزرگترین گناه را انجام دهد.

امام صادق علیه السلام فرمود:

دوزخیان از این رو جاودانه در دوزخ مى مانند که نیت داشتند اگر همیشه در دنیا مى ماندند همواره خدا را نافرمانى کنند. و بهشتیان از این رو جاودانه در بهشت مى مانند که نیت داشتند اگر همیشه در دنیا مى ماندند همواره از خدا اطاعت نمایند. بنابراین هر دو دسته بخاطر نیتشان جاودانى شدند.

سپس امام صادق علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود:

قُل کلّ یَعمَل على شاکِلَته

بگو هر کس بر اساس ساختار و شیوه ى خود عمل مى کند. یعنى طبق نیت خود. بعداً خواهیم گفت که عواملى مانند غذا، رفیق ، محیط و... در شکل گیرى نیت نقش اساسى دارد، اگر غذا، حلال و رفیق و محیط خوب باشد موجب شکل گیرى نیت نیک خواهد شد، و اگر غذا، حرام و رفیق و محیط بد باشد نیتِ ناپاک شکل خواهد گرفت .

اصولاً در اسلام عملى ارزش دارد که از روى نیت پاک و خالص انجام شود، وگرنه در پیشگاه خداوند پذیرفته نمى شود.
رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمود:

اِنّ اللّهَ لایقبل عَملاً فیه مِثقال ذرّة من رِیا

خدا عملى را که در آن به مقدار ذره اى ریا باشد نمى پذیرد.

امام صادق علیه السلام فرمود:

اگر مؤ من قصد کار نیک کند و انجام ندهد براى او پاداشى نوشته شود و اگر انجام دهد ده پاداش براى او نوشته مى شود ولى اگر مؤ من قصد کار بد کند و انجام ندهد، کیفرى بر او نوشته نشود.


نوشته شده در یکشنبه 90/1/21ساعت 1:39 عصر توسط سینا امیری نظرات ( ) |

 

حبّ و بغض    

قلب کانون حب و بغض در وجود انسان است و باید     آن را بر اساس ‍ اسلام تنظیم کرد، زیرا حب و علاقه به چیزى موجب انجام آن مى شود، و     بغض و نفرت از چیزى موجب ترک آن مى گردد    .

و این مساله بقدرى مهم است که امام   صادق علیه السلام در سخنى فرمود:

هل الایمان الا الحب و البغض

مگر ایمان جز حب و بغض است .

یک مثال : شخصى در خانه اش نشسته ، ناگهان مى فهمد که گربه اى آمد و نیم کیلو گوشتى که خریده و در آشپزخانه بود، ربود و رفت . او بر مى خیزد و به دنبال گربه مى رود تا گوشت را از او بگیرد ولى وقتى که گربه از خانه بیرون پرید و در کوچه فرار کرد دیگر او را دنبال نمى کند زیرا حب او به گوشت تا این اندازه بود. ولى اگر روباهى آمد و مرغ خانه را ربود و با خود برد آن شخص روباه را در خانه و کوچه دنبال مى کند ولى وقتى که روباه به بیابان فرار مى کند او از دنبال کردن روباه صرف نظر مى نماید؛ زیرا حب او به مرغ و بغض او نسبت به روباه تا این اندازه بیشتر نبود.
اما اگر گرگى آمد و گوسفند او را ربود و با خود برد آن شخص گرگ را در خانه و کوچه و بیابان دنبال مى کند بلکه گوسفندش را از او بگیرد وقتى که گرگ از بیابان دور شد و از کوه بالا رفت آن شخص از گرگ صرف نظر کرده و باز مى گردد چرا که حب و بغضش او را بیش از این اندازه نتوانست حرکت دهد. حال اگر درنده ى دیگرى آمد و کودک خردسال او را گرفت و با خود برد آن شخص آن درنده را در بیابان و کوه دنبال مى کند، و همچنان به دنبال او شب و روز مى رود تا آن را بگیرد و با خود مى گوید هر چند براى بدست آوردن جنازه ى کودکم باشد باید به دنبال آن درنده بروم .

با این مثال روشن مى شود که «حب و بغض») و درجات آن چه نقش ‍ بالایى در اراده و حرکت انسان دارند و هرچه حب انسان به چیزى زیادتر شد، آن را بیشتر دنبال مى کند و هرچه بغض انسان به چیزى زیادتر گردید تنفر و دشمنى خود را نسبت به آن بیشتر مى سازد. اسلام حب و بغض انسان را بر اساس صحیح و در راستاى اطاعت خدا قرار مى دهد تا کانون تصمیم گیرى انسان را سالم و پاک سازد.

ج -  فکر و اندیشه

کانون دیگرى که در وجود انسان سرچشمه کارها است تفکر و اندیشه است . فکر سالم محصول و بازده سالم و پاک دارد و فکر آلوده بازده ناسالم و آلوده خواهد داشت .

امیر مؤ منان (على علیه السلام) مى فرماید:

مَن کَثُر فِکرهُ فِى المَعاصى دَعَته اِلَیها

کسى که بسیار درباره گناه فکر کند او را به گناه سوق مى دهد.

و حضرت عیسى علیه السلام ضمن گفتارى به حواریون فرمود:

ومن به شما امر مى کنم که روح خود را به زنا خبر ندهید (فکر زنا نکنید) تا چه رسد به اینکه زنا کنید زیرا کسى که روح و فکرش را به زنا خبر دهد مانند کسى است که در اطاق رنگینى آتش روشن کند، دود آتش نقشه هاى رنگین آن اطاق را کثیف مى کند گرچه خانه را نسوزاند.

یعنى فکر گناه کانون تصمیم گیرى وجود انسان را آلوده مى نماید و چنین کانونى به تاریکى گناه نزدیکتر است تا به سفیدى اطاعت خدا.

ادامه دارد...

*****

منبع: کتاب گناه شناسی حجت الاسلام والمسلمین محسن قرائتی

 

 


نوشته شده در یکشنبه 90/1/21ساعت 1:37 عصر توسط سینا امیری نظرات ( ) |

آنکس که تو را شناخت جان را چه کند

فرزند و عیال و خانمان را چه کند

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی

دیوانه تو هر دو جهان را چه کند

 

مرد را درد باید و درد را طلب و طلب را ادب که گفته اند: طُرق العشقِ کُلّها آدابٌ

و ادب را حیا در کار است و حیا را وفا، تاصفا حاصل گشت. پس بکوش و بجوش و به مقتضای اوفوا بِعهدی کار کن!

شاید خورشید أوفِ بِعهدکُم از مشرق غیبت طلوع کند و ضیای بیضای سعادت وجودت را منور و مزین سازد.

سخن گفتن از مردانی که نمیشاسیمشان؛ چون از خداوند گمنامی خواستند...

میخواهیم از چه و که سخن بگوییم؟!

اما باید از آنان سخن گفت و از مکتب و آرمانهاشان.

نمیدانم از کجا و چگونه شروع کنم اما میدانم باید شروع کرد؛

حدیث مردانگی مردان مرد...

همانها که کلمه مردانگی را مدیون خود ساختند؛ عباس وار جنگیدند و از حسین عصر خود درس اطاعت و ولایت مداری را برایمان به یادگار گذاشتند...

یادگاری که میراث داری از آن را بمرور زمان به غفلت سپردیم نه آیندگان!

اکنون باید قلمها را حرکت داد و مدافع حریم ولایت شد.

اکنون باید در صحنه بود و از مظلومیت سربازان حضرت روح اله(قدس) سخن به میان آورد.

چرا که سید شهیدان اهل قلم میفرمود: «آنجاکه حسین(علیه السلام) در صحنه است، اگر در صحنه نباشی هرکجا میخواهی باش؛ چه ایستاده به نماز و چه نشسته در شراب؛ هر دو یکی است.»

پس میطلبد که انسان داستان کربلا را بخواند و آنها بشناسد تا مدافع مکتبی باشد که سروقامتان برایش جانها فدا کردند و حماسه ها آفریدند.

شاید یادمان رفته که دیروز آن مهرویان برای پرواز چه مشتاقانه در مسلخ عشق پروبال به آتش زدند.

مولا امیرالمومنین (ع) فرمودند:

«نفسهای تو اجزای عمر تواند، پس آنها را جز در طاعت پروردگارت به پایان مبر.»

و مگر نه این است که نایب بر حق ولیعصر(عج) فرمودند:

« زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست...»

پس مگر ذکر یادشان عبادت نیست؟!

شهدا

شاید یادمان رفته که اگر دیروز توپ و تفنگ کارگر بود، اکنون اندیشه و قلم نتیجه ساز است.

و چنین شد که سفر ما به کربلای ایران سرآغاز شناخت از اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا گردید؛ پس سفر باید کرد...

شاید این صفحه گستر مجالی باشد برای دل سپردن به آنان و هر آنچه که آنان را خدایی کرد...

امید که با عنایات و تفضلات خداوند حکیم و استعانت از ائمه معصومین (ع) و شهدای دفاع مقدس، به همراه دوست گرامی و عزیزم سینا، بتوانیم گوشه ای از دینمان را به آنان ادا کرده باشیم و دنباله رو راه خونین بالان باشیم.

از اینکه شاید مطالب ساختار منظمی نداشت پوزش میخواهم.


نوشته شده در یکشنبه 90/1/21ساعت 1:22 عصر توسط سینا امیری نظرات ( ) |

شهید دکتر چمران

چمران

یادداشتهای آمریکا

اوایل تابستان 1959

من تصمیم دارم که ازین به بعد آدم خوبی باشم؛

دست از گناهان بشویم؛

قلب خود را یکسره تسلیم خداوند کنم؛

از دنیا و مافیها چشم بپوشم.

تنها، آری تنها لذت خویش را در آب دیده قرار دهم.

من روزگار کودکی خود را در بزرگواری و شرف و زهد و تقوی سپری کرده ام.

من آدم خوبی بوده ام؛

باید تصمیم بگیرم که من بعد نیز خود را عوض کنم.

حوادث روزگار آدمی را پخته میکند؛

و حتی گناهان آدمی مانند آتشی آدمی را میسوزاند.

چمران


نوشته شده در یکشنبه 90/1/21ساعت 1:20 عصر توسط سینا امیری نظرات ( ) |

بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام دارم خدمت شما خواننده عزیز

شکر و هزاران شکر از منّتی که خدا بر ما گذاشت و اسم ما شد:((شیعه اثنی عشری)).واقعا که هر چه شکر کنیم،باز جای شکرش باقیست!

و اما بعد،من و دوست عزیزم،آقا یاسر تصمیمی برای نوشتن مطالبی گرفتیم که امیدوارم با اخلاص و مورد قبول حضرت حق تعالی باشد.

به نظر من بهترین سر فصل برای آغاز عرایض،بعد از نام دوست،نام زیبای علی و آل علیست.بنابراین فکر کنم معرفی اجمالی از دین و شریعتمان،بهترین آغاز بر این مطلب باشد:

(در این بحث از منابعی هم استفاده شده که در آخر اسامی آنها موجود است)

شیعه در لغت و اصطلاح

شیعه در لغت بر دو معنا اطلاق می‌شود، یکی توافق و هماهنگی دو یا چند نفر بر مطلبی، و دیگری، پیروی کردن فردی یا گروهی، از فرد یا گروهی دیگر.و در اصطلاح به آن عده از مسلمانان گفته می‌شود که به

خلافت و امامت بلافصل علی ـ علیه السلام ـ معتقدند، و بر این عقیده‌اند که امام و جانشین پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ از طریق نصّ شرعی تعیین می‌شود، و امامت حضرت علی ـ علیه السلام ـ و دیگر

امامان شیعه نیز از طریق نص شرعی ثابت شده است.

اطلاق شیعه بر دوستان و پیروان علی ـ علیه السلام ـ، نخست، از طرف پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ صورت گرفته است. این مطلب، در احادیث متعددی که از آن حضرت روایت شده، مطرح شده است.

چنان که سیوطی از جابر بن عبدالله انصاری و ابن عباس و علی ـ علیه السلام ـ روایت کرده که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در تفسیر آیه‌ی «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریّه» 

 اشاره به علی ـ علیه السلام ـ کرده و فرموده‌اند: «تو و شیعیانت» روز قیامت، رستگار خواهید بود.»

اکثریت شیعه، را شیعه‌ی‌ امامیه یا اثنا عشریه تشکیل می‌دهد،‌از آنجا که آنان جانشینان پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را دوازده نفر می‌دانند، اثنا عشریه (دوازده امامی) نامیده شده‌اند. نام و خصوصیات

امامان دوازدهگانه در احادیثی که از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ روایت شده، بیان گردیده است آنان عبارتند از:

1ـ علی بن ابی طالب ـ علیه السلام ـ 2ـ حسن بن علی ـ علیه السلام ـ 3ـ حسین بن علی ـ علیه السلام ـ 4ـ علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ (امام سجّاد) 5ـ محمد بن علی (امام باقر ـ علیه السلام ـ )

 6ـ جعفر بن محمد (امام صادق ـ علیه السلام ـ ) 7ـ موسی بن جعفر (امام کاظم ـ علیه السلام ـ ) 8ـ علی بن موسی (امام رضا ـ علیه السلام ـ )9ـ محمد بن علی (امام جواد ـ علیه السلام ـ )

 10ـ علی بن محمد (امام هادی ـ علیه السلام ـ ) 11ـ حسن بن علی (امام عسکری ـ علیه السلام ـ ) 12ـ ‌حجه بن الحسن (مهدی موعود ـ عج ـ).

 
شیعه‌ی اثنا عشریه بر مسئله‌ی‌ امامت تأکید خاصّی داشته و عصمت امام و افضیلت او را بر دیگر افراد امت اسلامی بسیار مهم و اساسی می‌داند. و از طرفی، امامت را، پس از سه امام نخست، منحصر در فرزندان

 امام حسین می‌داند. با توجه به این عقاید ویژه درباره‌ی امامت، به «امامیه» شهرت یافته است.


شیخ مفید، پس از تعریف شیعه به کسانی که به امامت بلافصل علی ـ علیه السلام ـ عقیده دارند درباره‌ی شیعه‌ی گفته است: «این عنوان، مخصوص آن دسته از شیعه است که به وجود امام در هر زمان، و وجوب

نصّ جلّی، و عصمت و کمال برای هر امامی معتقد است، و امامت را (غیر از سه امام نخست) منحصر در فرزندان امام حسین ـ علیه السلام ـ می‌داند...»

andisheqom.com

نجف

بنابر اطلاعاتی هم که من دارم،اولین کسی که حضرت علی(ع) به او شیعه خطاب کردند،کمیل ابن زیاد نخیی در ایران بود که داستان بسیار جذاب و شیرینی دارد که خلاصه اش این است:

((روزی آن حضرت بنا به دعوت اهالی کرمانشاه،در یک روز برفی به ایران تشریف آورده بودند و پس از دیدار با مردم،برای استراحت،به منزل کمیل رهسپار شدند.در راه امام علی در جلو و کمیل در عقب آن حضرت راه می رفتند.

پس از مدتی آن حضرت برگشتند و نگاهی به پشت سر خود انداختند و فرمودند:(کمیل ما دو نفریم،پس چرا جای پای یک نفر روی برف هاست؟)

کمیل عرض کرد:هر جا که تو یا علی قدم گذاشتی،منم پایم را در جای پای تو گذاشتم.

امام فرمودند:(ولله أنت شیعةی))

و اما پس از بررسی اصطلاحی کلمه شیعه،به سخنی از  اماممان نگاهی کنیم:

 امام صادق علیه السلام:حواریین و یاران حضرت عیسی علیه السلام شیعیانش بودند ولی یاران عیسی از شیعیان ما بهتر نبودند; زیرا وعده زیادی دادند، اما به وعده خود عمل نکردند، و در راه خدا جهاد ننمودند .

ولی شیعیان ما از هنگام وفات رسول خداصلی الله علیه وآله تا به حال، از یاری کردن دریغ نداشته و برای ما فداکاری نمودند، به آتش سوختند، تحت شکنجه و عذاب قرار گرفتند، از وطن آواره گشتند، ولی از یاری و

نصرت ما دست برنداشتند .

hawzah.net

نجف 

و اما شیعه کیست؟!

امام علی علیه السلام:شیعیان ما در راه ولایت ما اهل بذل و بخشش هستند.

(کافی، ج2، ص 236)

 

امام زین العابدین علیه السلام:مبغوض ترین مردم نزد خداوند عزّ و جلّ کسی است که ادّعای پیروی از امامی را دارد ولی در عمل به او اقتدا نمی کند.

(بحارالانوار، ج 71، ص 178)

امام باقر علیه السلام:شعیه ما نیست، جز آن کس که از خدا پروا کند و مطیع او باشد.

(کافی، ج 2، ص 74)

امام باقر علیه السلام:شعیه بر سه قسم است: قسم اوّل کسانی هستند که برای کسب آبرو خود را به ما منتسب می نمایند، قسم دوم کسانی هستند که با نام ما نان می خورند و قسم سوم آنها هستند که از

ما هستند و جهت گیری آنها به سوی اهداف ماست و آنها در آرامش و خطر با ما همراهند.

(مشکاة الانوار، ص 63)

امام صادق علیه السلام:همانا شیعه علی کسی است که شکم و شهوت خود را حفظ کند.

(کافی، ج 2، ص 233)

امام صادق علیه السلام:کسی که با زبان مدّعی پیروی از ماست و در عمل و نحوه زندگی با ما مخالفت می کند، شیعه ما نیست. شیعه ما کسی است که با زبان و دل با ما همراه است و دنبال ما حرکت می کند

و در عمل از ما پیروی می نماید. آنان پیروان راستین ما هستند.

(بحارالانوار، ج 6، ص 164)

امام صادق علیه السلام:عدّه ای می پندارند من امام آن ها هستم، به خدا سوگند من امام آنان نیستم! خدا آنها را لعنت کند! پرده بر هر رازی افکندم آن را دریدند، می گویم: چنین و چنان (باید کرد، آنها سخنانم

را تحریف می کنند) و می گویند مقصود این است که ما می گوییم همانا من امام کسی هستم که از من اطاعت کند.

(خصال صدوق، ج 2، ص 27)

hawzah.net

التماس دعا

سینا حاج زاده


نوشته شده در جمعه 90/1/19ساعت 6:48 عصر توسط سینا امیری نظرات ( ) |

<      1   2      

Design By : Pichak

.jpg">