سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در زمان غیبت که بعد از مجاهدت های طولانی و طاقت فرسا ، عالِمی از مکتب تشیّع توانست با امدادهای الهی حکومت اسلامی را جایگزین حکومت پادشاهی نماید و در برابر زور گویان و مستکبران خونخوار جهان بایستد و راه مادرش حضرت زهراء(سلام ا... علیها) را ادامه دهد توجّه به این نکته ضروری است که بدانیم در زمان حضور ائمّه (علیهم السلام) که متکفّل حقیقی حکومت اسلامی بودند مستکبران و معاندین با ایجاد فتنه ها مانع از ایجاد حکومت اسلامی به رهبری ائمّه (علیهم السلام) می شدند که نمونه های آن را از همان صدر اسلام تا زمان حضرت مهدی (سلام ا... علیه) شاهد هستیم. حال با این تفاسیر وقتی انسانهایی در حضور امام سعی در ایجاد فتنه و ایستادگی در برابر حق را دارند طبیعتاً در زمان غیبت امام این فتنه ها و ایستادگی ها در برابر حق دو چندان می شود.

همانگونه که از همان آغاز تشکیل حکومت اسلامی به دست امام خمینی (ره) دشمنان و سودجویان و معاندان در پی هر فرصتی بودند تا فتنه ای ایجاد کرده و پرچم اسلام را بر زمین بزنند و یا راه آن را عوض نمایند و برای این منظور دست به هر کاری می زدند و این فتنه ها و مقابله ها تا هم اکنون ادامه دارد.

امّا امام امّت خمینی کبیر(ره) و پس از ایشان خَلف برحقّشان رهبر معظّم انقلاب همواره با تأسّی به افشاگری ها و مقاومت هایی که حضرت زهراء(سلام ا... علیها) در دفاع از اسلام ناب و امامت داشتند ، در مقابل این فتنه ها و انحرافات ایستادگی کردند و از هیچ کاری دریغ ننمودند. این دو سلاله پاک فاطمی که شاگرد مکتب تشیّع می باشند با تمام توان ایستادگی کردند تا جاییکه رهبر معظم انقلاب بعد از فتنه سال 88 و در نماز جمعه تاریخی خطاب به امام زمان(سلام ا... علیه) عرض کردند : “ که من جان ناقابلی دارم ، جسم ناقصی دارم ، اندک آبرویی هم دارم که آن را هم خود شما به ما داده اید ، هم? اینها را من کف دست گرفته ام و در راه این انقلاب ودر راه اسلام فدا خواهم کرد...

قطعاً اینهمه فداکاری و ایستادگی و جان را در کف دست گرفتن که ما در سیره امام و رهبرمان می بینیم یادگاری از آموزه های مادر سادات (سلام ا... علیها) می باشد.

با نگاهی به تاریخ و توجّه به فرمایشات ائمّه(علیهم السلام) و رهبر عظیم الشأن انقلاب و عالمان با بصیرت هم اکنون نیز فتنه ها در اطراف ما حضور دارند و در مواقعی خاص خود را بروز می دهند ، لذا بر ماست که با تأسّی و پیروی و الگو گیری از حضرت زهراء(سلام ا... علیها) و متابعت از فرامین رهبری مواظب فتنه های دشمنان داخلی و خارجی باشیم و بصیرت خود را حفظ نموده تا بتوانیم به یاری خداوند از این فتنه ها سربلند بیرون بیاییم.

www.meysam.mahdiblog.com

ولایت


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/29ساعت 1:22 صبح توسط سینا امیری نظرات ( ) |

حضرت معصومه

این عکس رو خودم گرفتم و تقدیم می کنم به عاشقان خانم معصومه(س)

برداشت به شرط صلوات به نیت سلامتی امام زمان و نایب بر حق آن حضرت

اللهم صلِّ علی محمد وآل محمد و عجّل فرجهم الّشریف


نوشته شده در سه شنبه 90/2/20ساعت 2:32 صبح توسط سینا امیری نظرات ( ) |

شیخ سعید

نوحه ای کوتاه که در سفر جنوب در اتوبوس برای شهدا خواندند...

http://s1.picofile.com/file/6637895370/%D8%B4%DB%8C%D8%AE_%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF.mp3.html


نوشته شده در دوشنبه 90/2/19ساعت 12:55 عصر توسط سینا امیری نظرات ( ) |

برا تو که کاری نداره ارباب....چقدر داغ دوری ببینم؟چقدر از عشقت بر سینه و سر زنم تا فرجی حاصل شود...

حسین

فتقبّل منّا یا ابا عبدالله...


نوشته شده در شنبه 90/2/17ساعت 7:18 عصر توسط سینا امیری نظرات ( ) |

مشایخ وهابی که به صدور فتواهای قتل و کشتار مسلمانان و پیروان اهل بیت (ع) مشهور هستند، فتواهای خنده داری نیز صادر می فرمایند! که خواندن آنها خالی از لطف نیست...


ـ پوشیدن کمربند ایمنی حرام است! زیرا مانع قضا و قدر می شود!!!

ـ شستن گوشت قبل از پختن بدعت است.

ابن تیمیه: شستن گوشت بدعت است، چنانکه اصحاب پیامبر رضوان الله علیهم در عهد پیامبر(ص) گوشت را بدون شستن می پختند و می خوردند.

ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــ

عبد الله النجدی: فوتبال حرام است مگر با این شروط و ضوابط.

سوال: ...جوانانی که چیزی از تقوا نمی دانند و به وقتشان اهمیتی نمی دهند و می گویند می خواهیم فوتبال بازی کنیم، می پرسند شروط و ضوابط بازی فوتبال چیست تا ما در ورطه تشبّه به کفار و طاغوتیان و دشمنان دین مثل آمریکا و روسیه و.. نیفتیم.

جواب: به آنها می گوییم اگر اصرار دارید بازی کنید و وقت خود را بگذرانید، باید شروط و ضوابط ذیل را رعایت کنید:

اول: خطوطی چهار طرف دور زمین نباشد؛ زیرا این خطوط ساخته کفار و قانون بین المللی فوتبال است!

دوم: کلماتی که کفار و مشرکان به عنوان قانون بین المللی فوتبال وضع کرده اند، مانند گل و اوت و پنالتی و کرنر و ...، گفته نشود زیرا گفتن این کلمات حرام است و هر کس که اینها را بگوید تنبیه و باید از بازی اخراج شود و باید به او گفته شود که به کفار و مشرکین شبیه شده ای...

سوم: هر کس از شما که در اثناء بازی افتاد و دست یا پایش شکست، یا دستش به توپ خورد بازی به خاطر او نباید متوقف شود و به کسی که او را انداخته کارت زرد یا قرمز داده نشود، بلکه به هنگام شکسته شدن یا ضربه دیدن باید به قاضی شرع مراجعه شود تا آن بازیکن حق شرعی خود را همانطور که در قرآن است بگیرد و شما باید شهادت دهید که فلانی عمداً دست یا پای او را شکست...

چهارم: نباید در تعداد بازیکنان با کفار و یهود و نصارا و خصوصاً امریکای خبیث تبعیت کنید، به این معنا که نباید با یازده نفر بازی کنید، بلکه باید بر این تعداد اضافه یا کم کنید.

پنجم: باید با لباس خواب یا غیره خودتان و بدون شورت ها و پیراهن های رنگارنگ و شماره دار بازی کنید، زیرا این لباسها لباس اسلامی نیست، بلکه لباس کفار و غرب است.

ششم: هر کدام از شما که این شروط و ضوابط را رعایت کرد باید قصدش از بازی فوتبال تقویت بدنی برای جهاد فی سبیل الله و آمادگی برای زمانی باشد که به جهاد فراخوانده شود، نه گذراندن وقت و عمر و شادی از پیروزی ظنّ.

هفتم: نباید زمان بازی را 45 دقیقه قرار دهید، شما باید با کفار و فاسقان مخالفت کنید و در هیچ چیز مشابه آنان نباشید.

هشتم: نباید در دو نیمه 45 دقیقه ای بازی کنید، بلکه در یک یا سه نیمه بازی کنید تا مخالفت شما با کفار محقق شود.

نهم: هنگامی که یکی از دو تیم بر دیگری غلبه نکرد (تساوی بازی) و آنطور که شما می گویید توپ به دروازه ای وارد نشد، نباید برای بازی وقت اضافی یا پنالتی در نظر بگیرید (تا یکی پیروز شود)، بلکه بلافاصله بازی را تمام کنید، زیرا بازی به این طریق عین اجرای قوانین بین المللی فوتبال است!

دهم: در بازی فوتبال شخصی را به عنوان داور انتخاب نکنید، زیرا بعد از لغو قوانین بین المللی همچون گل و اوت و پنالتی و کرنر و... وجود او دلیلی ندارد! بلکه بودن او تشبّه به کفار و یهود و نصار و اطاعت از قوانین بین المللی است.

یازدهم: نباید در اثناء بازی، گروهی از جوانان جمع شوند و شما را تماشا کنند، چون قصد شما ورزش و تقویت بدنی است پس دلیلی ندارد آنها شما را نگاه کنند! هر چند که بگویید آنها باعث تشویق شما در تقویت بدنی و آمادگی برای جهاد هستند، به آنها بگویید بروید دنبال منکرات خودتان در بازارها و روزنامه ها و بگذارید ما بدنمان را قوی کنیم!!!

دوازدهم: هر کسی که گل بزند و سپس بدود تا بقیه او را دنبال کنند و بغل نمایند، (همانطور که در آمریکا و فرانسه بازیکنان انجام می دهند) باید به صورتش تف انداخت و تنبیه کرد!!! زیرا ورزش بدنی شما چه ارتباطی به شادی و بغل کردن و بوسیدن دارد!

سیزدهم: دروازه باید به جای دو تیرک، سه تیرک داشته باشد، تا مشابه کفار نباشد تا مخالفت شما با قانون بین المللی طاغوتی سازمان فوتبال محقق شود.

چهاردهم: هنگامی که بازیکنی مصدوم شد، نباید بازیکن دیگری را جایگزین او کرد، زیرا این روش، ساخته کفار و مشرکین در آمریکا و ... است.


اینها بعضی از شروط و ضوابطی است که مانع تشبّه به کفّار و مشرکین در بازی فوتبال می گردد... من به اجرای این شروط و ضوابط و سپس پرداختن به فوتبال دعوت نمی کنم، بلکه اینها در واقع برای کسی است که توان انجام ورزش های شرعی را ندارد و برای مؤمن صادق، ادلّه نقلی و عقلی مبنی بر تشبّه فوتبال به کفّار کافی است، زیرا انجام بازی فوتبال بغض انسان را نسبت به کفّار متزلزل می سازد، ولی جوانان این امر را شادی و بازی می پندارند (و تحسبونه هیناً و هو عند الله عظیم...).

در پایان امیدوارم که این پیام برای جوانان و دیگران مؤثر و مفید باشد. اللّهم آمین.

به قلم: عبد الله النجدی

ریاض-ربیع الاول1423هـ



ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــ

تحریم اهداء گل ـ هیئت علمای ارشد

بسم الله وحده و الصّلاة علی خیر خلقه محمد صلّی الله علیه و سلّم،

و بعد: فتوای کمیته دائم علمای ارشد کشور توحید (که خدا ایشان را یاری نموده و عزّت داده و دشمنانشان را ذلیل گردانده است).

این فتوا در تحریم این گلهای خبیث به دلیل بوهای تحریک آمیزی که دارند و به سبب اینکه این کار تقلید از غرب ملعون و مسخ هویّت اسلامی ناب شمرده می شود، است. از خدا می خواهیم که امّت اسلام را از این فتوا بهره مند سازد و حجت را بر آنها تمام کند، والله المستعان!



متن فتوا:

شماره فتوا:21409

تاریخ:21/3/1421

الحمد لله و الصلاة و السلام علی من لا نبیّ بعده.

و بعد، کمیته دائم پژوهشها و فتواهای علمی از سؤال مستفتی محمد عبد الرحمن العمر از حضر ت مفتی کلّ آگاه شد که از سوی دبیرکلّ هیئت علمای ارشد با شماره 1330 و در تاریخ 21/3/1420 به این کمیته ارائه شده است.



متن سؤال:

در بعضی از بیمارستانها، اماکنی برای فروش گل وجود دارد، و ما عیادت کنندگانی را می بینیم که دسته های گل را به بیماران تقدیم می کنند، این کار چه حکمی دارد؟

در طول قرون متمادی اهداء گل (طبیعی یا مصنوعی) هیچگاه جزء سنّت عیادت از بیماران نبوده و این عادتی است که از بلاد کفر وارد شده و عدّه ای که ایمان ضعیفی داشته اند، از آنها تأثیر گرفته و این عادت را انتقال داده اند. حقیقت این است که بردن گل نفعی برای بیمار ندارد، بلکه تشبّه و تقلید محض از کفّار محسوب می شود و نه هیچ چیز دیگر، و فقط خرج کردن پول در غیر راه درست است که این اعتقاد فاسد را به دنبال دارد که این گلها باعث شفا می شود! بر این اساس نباید از گل در مورد مذکور استفاده کرد، نه به صورت فروش و نه خرید و نه اهدا...

"این سخنان در حالی از طرف کارخانه های فتوا سازی وهابیت صادر میشود که امیران آنان با امضای قرار دادهای میلیاردی و اهدای کمکهای بلاعوض به همان بلادهای کفر ، نوکری خویش را به شکلی متفاوت به اثبات می رسانند..."

ترجمه: سایت سلام شیعه


نوشته شده در چهارشنبه 90/2/14ساعت 10:13 صبح توسط سینا امیری نظرات ( ) |

تصویری زیبا از مسجدالحرام را در موسم حج که از بالای برج ساعت غول‌پیکر گرفته شده است. در این

تصویر بیش‌از 250 هزار زائر درون مسجد حضور دارند.

مکه


نوشته شده در چهارشنبه 90/2/14ساعت 10:8 صبح توسط سینا امیری نظرات ( ) |

سلمان فارسی که رحمت خدا بر او باد، می‌گوید: وقتی که پیامبر (ص) در شان علی (ع) فرمود: من شهر علم هستم و علی، دروازه آن شهر است،

منافقان در مورد علی (ع) حسادت شدید ورزیدند و بین خود توطئه کردند تا علی (ع) را در همین مورد (علم) به نظر واهی
خودشان، درمانده کنند. توطئه آنها این بود که چند نفر هرکدام جداگانه نزد علی (ع)  بروند و سوال کنند: علم بهتر است با ثروت؟ گفتند: اگر وی در پاسخ هر کدام یکسان    پاسخ گفت، می‌فهمیم که علم او اندک است  و اگر پاسخ هرکدام را به‌گونه‌ای داد که با   پاسخ‌های دیگر تفاوت داشت، دیگر در این راستا راهی برای عیب‌تراشی و انتقاد از او     نداریم. این توطئه به این ترتیب اجرا شد که یکی‌یکی آمدند و هرکدام جداگانه از آن     حضرت سوال کردند.
-
اولی آمد و پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ علی (ع) فرمودند: علم بهتر است. گفتچرا؟ فرمودند: برای این‌که علم، میراث پیامبران است. ولی مال میراث قارون و هامان و فرعون است.

-دومی آمد و پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ علی (ع) فرمودند: علم بهتر است. گفت : چرا؟ فرمودند: برای این که مال را تو باید حفظ‌کنی. ولی علم تورا حفظ می کند.

 سومی آمد و پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ علی علیه السلام فرمودند: علم بهتر است.

 پرسید: چرا؟ فرمودند: برای‌اینکه صاحب ثروت، دشمنان بسیار دارد، ولی صاحب علم دوستان بسیار دارد.

چهارمی آمد و پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ امیرالمومنین (ع) فرمودند: علم بهتر است. پرسید: چرا؟ علی (ع) فرمودند: برای‌اینکه هرگاه از مال استفاده‌کنی، از آن کاسته می‌شود، ولی اگر از علم استفاده‌کنی، برآن افزوده‌می‌شود

  پنجمی آمد و پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ علی (ع) فرمودند: علم بهتر است. پرسید: چرا؟ فرمودند: برای‌اینکه صاحب‌مال با صفاتی مانند بخیل و لئیم، خوانده می‌شود،ولی از صاحب‌علم با احترام و تجلیل، نام برده‌می‌شود 

 - ششمی آمد و پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ امیرالمومنین (ع) فرمودند: علم بهتر است. پرسید: چرا؟ فرمودند: برای‌اینکه در مورد مال، از دزد ترسیده می‌شود که مبادا به آن دستبرد بزند وببرد، ولی در مورد علم چنین ترسی نیست

 هفتمی آمد و پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ علی (ع) فرمودند: علم بهتر است. پرسید:چرا؟ علی (ع) فرمودند: برای‌اینکه مال با گذشت زمان، کهنه‌می‌شود. ولی علم با مرور زمان، کهنه نمی‌شود و همیشه تازه است

 هشتمی آمد و پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ علی (ع) فرمودند: علم بهتر است. پرسید:چرا؟ علی (ع) فرمودند: برای‌اینکه مال، قلب صاحبش را سخت می‌کند، ولی علم قلب صاحبش را نورانی می‌نماید

نهمی آمد و پرسید: علم بهتر است یا ثروت؟ امیرالمومنین (ع) فرمودند: علم بهتر است. پرسید: چرا؟ علی (ع) فرمودند: برای‌اینکه صاحب مال، تکبر می‌ورزد و خودبینی می‌کند، ولی صاحب علم، خاشع و متواضع است


 
در این‌هنگام همه آنها گفتند: خدا و رسولش راست گفتند و بدون تردید، علی، باب همه علوم است. علی (ع) فرمودند: به خدا سوگند، تا زنده هستم، اگر همه خلایق تا پایان روزگار از من سوال کنند، در پاسخ آنها درمانده نمی‌شوم و به هرکدام،پاسخی جداگانه،غیر از پاسخی که به‌دیگری داده‌ام، خواهم داد.

 


نوشته شده در سه شنبه 90/2/13ساعت 3:50 عصر توسط سینا امیری نظرات ( ) |

  1ـ کتب دعا و زیارت و کتاب مفاتیح الجنان

در طول تاریخ شیعه جمعى از بزرگان به گردآورى دعاها و زیاراتى که از جانب پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)و ائمّه هدى(علیهم السلام) صادر شده، پرداخته اند تا همه عاشقان راز و نیاز با خدا و شیفتگان زیارت اولیاءالله را از این چشمه جوشان معنویّت، سیراب سازند که از میان آنها مى توان به این افراد اشاره کرد:
1ـ مرحوم کلینى (مولّف کتاب شریف کافى و «کتاب الدعاء»، متوفّاى سال 329 هجرى قمرى).

2ـ ابن قولویه (مؤلّف کتاب «کامل الزیارات»، متوفّاى سال 368).

3ـ شیخ صدوق (مؤلّف کتاب «الدعاء والمزار»، متوفّاى سال 381).

4ـ شیخ الطائفه شیخ طوسى (مؤلّف کتاب «مصباح المتهجّد»، متوفّاى سال 460).

5ـ سیّدبن طاووس (نویسنده کتابهاى «مُهج الدّعوات، فلاح السائل، زهرة الربیع، جمال الاسبوع، اقبال و...» متوفّاى سال 664).

6ـ ابن فهد حلّى (نویسنده کتاب «عدّة الداعى» و «المزار» متوفّاى سال 841).

7ـ کفعمى (نویسنده کتاب «المصباح» و «البلدالامین» متوفّاى سال 905).

8ـ شیخ بهایى (نویسنده کتاب «مفتاح الفلاح» متوفّاى سال 1031).

9ـ علاّمه مجلسى (نویسنده کتاب هاى «زاد المعاد، ربیع الاسابیع، تحفة الزائر، مفاتیح الغیب و مقباس المصابیح»، متوفّاى سال 1110).

هر یک از این بزرگان در عصر خود رسالت خویش را در زمینه دعا به نحو احسن انجام دادند تا این که نوبت به مرحوم ثقة المحدثین حاج شیخ عبّاس قمى ـ رضوان الله تعالى علیه ـ (متوفاى 1359 ق) رسید; ایشان با ذوق سرشار و سلیقه بسیار خوب و احاطه وسیعى که بر آثار اهل بیت(علیهم السلام)و کتب دعا و زیارات سابقین داشت، به تألیف کتاب جامع «مفاتیح الجنان» پرداخت و روى خلوص نیّتى که این محدّث عالیقدر از آن برخوردار بود، در مدّت کوتاهى، کتابش جهانگیر شد و به همه مساجد و خانه ها،راه یافت وهمگان از رشحات قلم این عالم با اخلاص سیراب شدند.

قابل توجه اینکه، قبل از کتاب «مفاتیح الجنان» کتاب دعایى به نام «مفتاح الجنان» چاپ و در بسیارى از خانه ها منتشر شده بود، که کتاب دعاى بسیارى از مردم را تشکیل مى داد و متأسّفانه این کتاب آلوده به روایات مجعول و نادرستى بود که مرحوم حاج شیخ عباس قمى و استادش حاجى نورى را سخت عصبانى کرده بود (که در مفاتیح الجنان، ذیل زیارت مطلقه وارث، این ناراحتى به طور مشروح منعکس است) و همین امر سبب شد که مرحوم حاج شیخ، به نوشتن اثر پر ارزش «مفاتیح الجنان» (به جاى «مفتاح الجنان») اقدام نماید، که در مقدمه مفاتیح الجنان به این مطلب اشاره شده است.

ولى از آن جا که این کتاب مانند بسیارى از کتاب ها براى شرایط زمانى و مکانى خاصّى نوشته شده بود و مخاطبان ویژه اى داشت، لازم بود در عصر و زمان ما مورد تجدید نظر وسیع قرار گیرد; کاستى ها برطرف گردد، و از پاره اى از مطالب اضافى که مایه ایراد بدخواهان است صرف نظر شود; مدارک و منابع دعاها و زیارات و... افزوده گردد; رمز و راز، فلسفه، آثار و برکات دعاها و زیارات یادآورى شود; سپس نظم نوینى به آن داده شود و در مجموع کتاب دعا و زیارتى که از هرنظر جامع ومتناسب عصر و زمان ما ـ مخصوصاً براى نسل جوان خداجو ـ باشد، فراهم گردد.

* * *

سال ها بود که این فکر را در سر مى پروراندم و از خدا توفیق آن را مى خواستم; پس از مطالعه کافى در این زمینه لازم دیدم که از دو نفر از فضلاى گرانقدر، باذوق، مخلص و پرکار حوزه علمیّه، یعنى: استادان ارجمند، حجج اسلام آقایان سعید داودى و احمد قدسى براى کمک و همکارى دعوت کنم; بحمدالله آنها استقبال کردند و با پشتکار تمام به آن پرداختند و زحمات فراوان در تنقیح و تحقیق مباحث کشیدند، و اینجانب در تمام مراحل بر کار آنان نظارت داشتم و آنچه لازم بود بر آن افزودم. بعد از اتمام کتاب، یک بار دیگر از آغاز تا پایان با حضور این آقایان مورد بررسى مجدّد قرار گرفت و در نتیجه، مجموعه حاضر که تصوّر مى کنم اهداف فوق را کاملاً تأمین مى کند،فراهم شد.خداوندازهمه قبول فرماید.

 


نوشته شده در شنبه 90/2/10ساعت 7:27 عصر توسط سینا امیری نظرات ( ) |

روایت و عکس تکان‌دهنده از شهدای میدان مین در عملیات رمضان

سید مسعود شجاعی طباطبایی در وبلاگ خود با عنوان وصیت‌‌نامه عکسی را از علی فریدونی عکاس با سابقه ایرنا از عملیات رمضان منتشر کرده و می‌نویسد:

محور پاسگاه زید (27 تیر 1361) نیمه‌شب یکشنبه 27 تیرماه، گردان های در گیر در مرحله دوم عملیات رمضان به دلیل گذشت زمان و نزدیک شدن صبح، از تعدای از نیروهای داوطلب می خواهند که از میدان مین پیش رو سریع تر گذر کرده و معبری برای عبوردیگر رزمندگان باز کنند. از میان 150 نفر داوطلب به 20 نفر از آنان اجازه ی ورود به میدان مین داده می شود و اغلب این 20 نفر نیز به شهادت رسیدند.

بعد از رفتن شما سخت تنها شدیم، همه حرفهایمان رنگ و بوی دلتنگی به خود گرفت،ای فرشته های خفته بر میدان مین، ای خدایان شجاعت و عشق،  این درد فراق را تنها می توانم به آسمان در دل شب بگویم و در میان ستاره ها به جستجوی شما بر خیزم، این روزها از هجر فراغ شما،تنها می توانم دلتنگی هایم را به چهار دیواری گلزار شهدا بگویم، بعد از رفتن شما چقدر زخم زبان شنیدیم،زخم ها تنها در دلمان باز شد، چه زود بسیجی گمنام شد ، مگر شما جاده ی زندگی شان را هموار نکرید، معبرهای آتشین را به جان نخریدید، تا مدلهای بیشمار بی ام و و بنز و پرادو در شهر جولان دهند و در ویلاهای کنار دریاشان با سگانشان رژه مرگ بروند، ، چه زود فراموشتان کردند، هنوز سخت است باور کنم هشت سال دفاع مقدس به سخره گرفته می شود، چقدر دوست دارم بر آن خاکی که خفته اید سجده کنم و عشق را در دانه های داغ شن های محور زید جستجو کنم...

طباطبایی در ادامه این نوشته می‌نویسد: 1- گل واژه های این مطلب از نوشته های برادر عزیزم علی چناری است.

2- شهادت شهید آوینی در میدان مین: کم کم از آنچه در بیابان است رو بر می گرداند... آسمان فکّه آبی است با ابر های پرپشت... نور در میانشان تلالو می کند... باد بهار با خودش رایحه ای برای دشت می آورد... سیّد مرتضی بو می کشد... عمیق بو می کشد... ناگهان غمی بر دلش می نشیند... روزی بود که این دشت پر از سر و صدا بود... بر آنهایی که اینجا گرفتار شده بودند چه گذشت...فکّه اسیر شده بود... نمی شد رهایش کرد... فکّه ماند بی آنکه راهی برای بازگشت پیدا شود... رزمندگان ماندند و از تشنگی مردند... از عطش... سیّد مرتضی جرعه ای از قمقمه آب نوشید... شور بود! ... مرتضی تعجّب کرد!... به زمین انداختش... چشم هایش را بست... سرش گیج رفت...کسی در ذهنش فریاد کشید: * یاااااااااا علی..... !!! * مرتضی قدم آخر را محکم تر از همیشه برداشت!...

پایش را روی مین والمری گذاشت... ضامن رها شد... دشت صدای انفجار را شنید... سیّد مرتضی بر زمین افتاد... یک لحظه آسمان را نگاه کرد... لبهایش را به داخل کشید و با زبان خیسشان کرد و... چشم هایش را بست...
4- لحظاتی قبل دوست همرزمم آقای سعید رمضانعلی که  در عملیات بدر در یک دسته بودیم، به اطلاعم رساند که حاج محمود کلهر نیز که در همان عملیات با او بودیم (وی در عملیات والفجر هشت دوچشم خود را از دست داد و مجروح شیمیایی هم بود) به ملکوت اعلا شتافت، خیلی دلتنگم و پریشان:

یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه

هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه
بشکسته سبوهامان، خون است به دل‌هامان
فریاد و فغان دارد، دردى‌کش میخانه
هر سوى گذر کردم، هر کوى‌ نظر کردم
خاکستر و خون دیدم؛ ویرانه به ویرانه
افتاده سرى سویى، گلگون شده گیسویى
دیگر نبود دستى تا موى کند شانه
ای وای که یارانم، گل‌های بهارانم
رفتند از این خانه، رفتند غریبانه


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/8ساعت 3:54 عصر توسط نظرات ( ) |

عوامل حقیقی کامیابی

کار در خور ذوق و استعداد

در هر سرى شورى است ، خوشبخت کسى است که ذوقش را   دریابد  !

یکى از رموز کامیابى این است که جوان رشته اى را تعقیب کند که مطابق ذوق   و سلیقه و توانایى روحى و فکرى او باشد.

دستگاه آفرینش همه را یکنواخت نیافریده   و در همه افراد بشر توانایى همه کار به ودیعت ننهاده است . بلکه براى گردش چرخهاى   اجتماع ، افراد را با ذوق و استعدادهاى مخصوصى آفریده است تا هر یک رشته اى را   دنبال کند که ذوق آن را دارد و کارى را انجام دهد که از عشق باطن و نیروى فطرى او سرچشمه مى گیرد.

پاره اى از شکستها و ناکامیهاى جوانان معلول انحراف ازى این اصل مسلم است که گاهى ؛ بر اثر تبلیغات غلط و تربیتهاى نادرست دنبال کارى مى روند که ذوق و استعداد آن را ندارند و از کارى که شایستگى و برازندگى آن را دارند سرباز مى زنند. آنها این اصل مسلم را فراموش کرده اند که: در هر سرى شورى است ، خوشبخت کسى است که ذوقش را دریابد!

بخاطر دارم در سالهاى 30،31،32 که مسئله نفت سرزبانها افتـاده بـود و هـر زن و مـرد ایرانـى یک «تفکر نفتی» پیدا کرده بود و کارمندان و مهندسان صنعت نفت ارزش و قیمت قابل توجهى در میان اجتماع پیدا کرده بودند، طرز تفکر بیشتر دانشجویان به حکم تبعیت از محیط فرق کرده بود و همه و یا بیشتر دانشجویان خواستار شرکت در رشته مخصوص «نفت» شده بودند ولو اینکه بیشتر آنها ذوق آن را نداشتند.

سخت ترین ضربه بر پیشرفت و کامیابى یک فرد دانشجو این است که بدون این که استعداد خود را بسنجد، بدون مطالعه دقیق، رشته اى را تعقیب کند که ذوق آن را ندارد.

جوانى که ذوق ادبى دارد از گفتار و قلم او ادب و شعر مى بارد و فکر ریاضى او بسیار ناچیز است و کامیابى او به طور مسلم در غیر رشته ادبى رضایت بخش نخواهد بود. از دفتر خاطرات یک نقاش هنرمند سرگذشت کوتاهى را نقل مى کنم: وى در محیط دبیرستان دانش آموز تنبلى بود. نه درس مى خواند و نه مى گذاشت همکلاسانش درس بخوانند. خار راهى براى خود و دیگران بود ولى چشم و ابرو و پیشانى او از استعداد مخصوصى حکایت مى کرد. یک دبیر روان شناس او را به حضور طلبید، مقدارى او را پند داد، و از عواقب این طرز زندگى ترسانید و گفت: «همواره سایه پدر بالاى سر انسان نیست، مشکلات زندگى فراوان است و این وضع باعث عقب افتادگى توست.» در این لحظه که او سخن مى گفت ، ناگهان متوجه شد که دانش آموز در حالى که سخنان او را گوش مى دهد، با قطعه ذغالى که از روى زمین برداشته ، عکس ‍ مرغى را که روى شاخه هاى پر برگ نشسته است، روى زمین مى کشد. دبیر هوشمند دریافت که این عنصر براى نقاشى آفریده شده ، نه براى حل معالات جبرى. او هر چه در این راه رنج ببرد، کمتر سودى خواهد برد. وظیفه وجدانى خود دانست که به ولى او جریان و تشخیص خود را گزارش ‍ دهد. او هنگامى که با پدر وى روبرو گردید چنین گفت:« فرزند شما ذوق سرشارى در هنر نقاشى دارد. اگر او را وادار کنید که تغییر رشته دهد شاید در این رشته سرآمد روزگار گردد.» گذشت زمان صحت گفتار دبیر آزموده را اثبات کرد و چیزى نگذشت که وى نقاش چیره دست و هنرمندى گردید. از ادیسون پرسیدند چرا اغلب جوانان موفق نمى شوند؟ گفت: «براى اینکه راه خود را نمى شناسد و در جاده دیگرى گام برمیدارند.» یک چنین افراد دو نوع ضرر بر جامعه مى زنند: 1- کارى که شایستگى آن را دارند و اگر آن را تعقیب کنند کامیاب مى شوند، انجام نمى دهند. 2- کارى را که عهددار آن شده اند بخوبى انجام نداده و از عهده آن بر نمى آیند.

عقربک استعداد هر فردى از هنگام تولد به سوى کارى که براى آن آفریده شده متوجه است. سعادتمند کسى است که مربیان او سمت تمایل این عقربه را بدست بیاورند.

امروز در کشورهاى توسعه یافته با آزمایشهاى مخصوص استعداد افراد را به دست مى آورند و آنها را وادار مى نمایند که در رشته اى که استعداد آن را دارند وارد شوند.

کاش دانشمندان به موازات دستگاههاى حرارت سنج و زلزله سنج ، دستگاهى به نام «استعداد سنج» اختراع مى کردند تا در تمام آموزشگاهها نصب مى شد و میلیونها استعداد بشرى براثر بدى محیط و ناآشنایى مربیان و پدران و مادران به هدر نمى رفت.


نوشته شده در پنج شنبه 90/2/8ساعت 1:25 عصر توسط نظرات ( ) |

   1   2   3      >

Design By : Pichak

.jpg">